در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | یادداشت ساقی سلیمانی، روزنامه آفتاب یزد، برای نمایش «لاموزیکا سوم»
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 02:02:50
نمایش لاموزیکا سوم | یادداشت ساقی سلیمانی، روزنامه آفتاب یزد، برای نمایش «لاموزیکا سوم» | عکس

«لاموزیکا سوم» نمایشی به کارگردانی «جلال تهرانی» است که در بلک باکس «مکتب تهران» در حال  اجراست.
چیزى که در ابتدا به چشم می‎خورد طراحى صحنه‎اى به ظاهر ســاده و دو بازیگر، یک مرد و یک زن اســت، اما در همان شروع گفتن مونولوگهاى شــخصى و همان دقایق اول با طراحى نور مواجه می‎شویم و سایه‎ها که در تمام کارهاى جلال تهرانى مشهود است. کسانى که با آثار او برخورد داشته‎اند به راحتى در می‎یابند که طراحى صحنه و نور به شــدت براى جلال تهرانى مهم است. وقتى این طراحى نور بیشــتر خودنمایى می‎کند که بازیگران در مسیر درست این طراحى در صحنه حرکت و جایگزین شوند، میزانسن یا همان قابى که به چشم مخاطب دیده می‎شود براى جلال تهرانى اهمیت ویژه‎اى دارد و او نمایش خود را از زاویه نگاه مخاطب کارگردانى می‎کند.
اصرارى براى استفاده از بازیگران مشهور در نمایش‎هاى خود ندارد و همینطور اصرارى به کار صرفا با نابازیگر هم ندارد، هر کدام از این‎ها در نمایش‎هاى جلال تهرانى قرار بگیرند عضوى از اعضاى بدنه یک نمایش می‎شوند. اگر مخاطب آثار وى باشید بی‎شک به این نتیجه می‎رسید که هیچ‎گاه تکرار در کار او دیده نمی‎شود، تمام کارهاى او شخصیت مستقلى از دیگر آثارش دارند. اکثر کارهاى او کارهــاى خلوت و متکى به متن و طراحى نور و صحنه و صدا هستند.
در «لاموزیکا» ‌متنى که توسط وى بازنویسى شد مرز نزدیکى بین جدایى و مرگ، خود را به رخ می‎کشد و واکاوى یک جدایى توســط دیالوگهــاى زن و مرد، ســفرى درونى را براى مخاطــب رقم می‎زند. در ایــن نمایش به ظاهر، نســبت به برخى از نمایش‎هاى تهرانى طراحى صحنه‎اى ســاده متشــکل از دو نیمکت کوچک و یک صندلى که با آن مواجه می‎شویم، اما در طول اجرا با جابجایى کوچکترین اجزا صحنه فرمی تازه در بیان را کشف می‎کنیم.
نوع بیان بازیگران در این نمایش شباهت به دنیایى کابوس‎وار و یا پس از مرگ دارد که با حرکت‎هــاى آرام هماهنگى خوبى را ایجاد می‎کند. درباره جلال تهرانى و انتخاب‎هــاى او تا به امــروز می‎توان به اصل جالبى رسید.
اینکه جلال تهرانى دغدغه نسل پس از خود را دارد و با امکانات و با قلمش براى دغدغه‎هاى نسل پس از خود تلاش می‎کند که ستودنى اســت. کارهاى او صرفا حدیث نفس نیست بلکه بازخوردى از درونیات یک نویسنده و کارگردان است که تعهدى در خود نسبت به آیندگان احساس می‎کند. از شعار می‎پرهیزد و داستان‎گوى بسیار خوبى است، مثلا در «فصل شکار بادبادکها» به خوبى می‎توان مصداق این موارد را دید.
جــلال تهرانى در ایجاد گره‎هاى زمانى در اثرش به خوبى موفق شــده است و این را چه در «لاموزیکا سوم» و چه در باقی آثارش می‎توان مشاهده کرد. در عین حال که داستان‎گوى خوبى است فرم بیانى خود را هم شناخته و در فرم هم موفق عمل کرده است. بازى با فرم و انتخاب نوع روایت در کارهاى جلال تهرانى باعث می‎شود درک زمان و کوتاهى بلندى آن در حین اجرا از دســت مخاطب خارج شود و به قول کیارستمی فقید: مخاطب را دستگیر و شــکنجه نمی‎کند. اگر در تئاتر مسخ کارهاى عجیب و غریب و شــلوغ کارى و تماشاى هوار کردن بازیگران هســتید به تماشاى کارهاى جلال تهرانى نروید چون ابدا براى خوش آمدن مخاطب تن به این شامورتى بازى‎ها نمی‎دهد، اما اگر از این فضاهاى مرســوم شــده در تئاتر خســته شــده‎اید جلال تهرانى این روزها در«مکتب تهران» «لاموزیکا سوم» را بر صحنه دارد؛ این نمایش را به شما پیشنهاد می‎کنم.

درباره نمایش لاموزیکا سوم
۲۸ مرداد ۱۳۹۸