دهمین ساخته مجید مجیدی روایتگر داستان علی ، یک نوجوان کار است که در یک اوراقی لاستیک کار میکند و مادرش هم به خاطر مشکلات روانی در بیمارستان بستری شده است. او که وضع مالی چندان خوبی ندارد توسط یکی از خلافکاران مشهور محل از وجود یک گنج در زیرزمین مدرسه ای آگاه میشود و تصمیم میگیرد با دوستان خود در یک ماجراجویی تازه به سراغ این گنج برود.
مجیدی بعد از چند تجربه ناموفق در دو فیلم اخیرش ان سوی ابرها و محمد رسول الله مجددا به سراغ سوژه ای رفته که از بازگشت او به سینمای مورد علاقه اش خبر می دهد. مساله نوجوانانف کار، سختی و مرارت و تلاش برای رسیدن به هدف، سوژه ای که او در پرداخت و ساختش تبحر دارد و این را کارنامه پربارش در این زمینه می گوید.
خرده پیرنگ و داستانک های زیادی نیز در کنار تم اصلی فیلم قرار دارند که همگی در روایت موفق بوده و به خوبی حلقه اتصالی را برای پیوستن به قصه اصلی فراهم ساخته اند و در این مسیر تا حد زیادی کمک حال تم اصلی بوده اند. ضمن اینکه هر یک از این خرد پیرنگها خود به تنهایی می توانست سوژه و دستمایه یک فیلم قرار گیرد و البته آن چه که در همه داستانها حائز اهمیت است غلبه فضای احساسات گرایانه بر فضای واقع گرایانه است و همین فضای واقع گرایانه با بی رحمی هر چه تمامتر همه تلخی های خود را به روح و روان مخاطب تحمیل می کند. ویژگی مثبت و اثر گذار دیگر داستان خورشید، بلوغ فکری و جسمی قهرمانان داستان است. این بلوغ البته می تواند همراه با پایان خوش نباشد. مثل نوجوانی که مجبور می شود برای حفظ زندگی پدرش مقاومت را کنار بگذارد و شاگرد کامیون شده تا هزینه های مواد مخدر پدرش تامین شود یا دوست افغان از گروه چهار نفره علی که با وجود معرفی برای آزمون استعدادهای درخشان ترجیح می دهد به دلیل تصمیم خانواده اش مبنی بر بازگشت به افغانستان، آنان را همراهی کند تا خود علی که در مسیر یافتن گنج بسیار مرارت و سختی می شکد و مشکلات زندگی شخصی و خانوادگی خودش را نیز دارد و در نهایت به یک بلوغ فکری و روحی می رسد و تصمیم می گیرد زندگی را با همه پستی و بلندی هایش از نو آغاز کند.ساختار خورشید نیز ساختار متفاوت تری نسبت به کارهای پیشین مجیدی است. دیگر خبری از ان نماهای لانگ شات و قاب عکسی نیست و اکثر نماها به شکل بسته یا مدیوم به تصویر کشیده شده اند. که اتفاقا تاثیر گذاری بیشتری نسبت به جنس و حال و هوای داستان دارند. در ساختار خورشید با انواع نمادها و نشانه های مختلف مواجهیم که می تواند به فهم بهتر فیلم کمک کند. ضمن اینکه بازی های بسیار درخشانی را از بازیگران حرفه ای و نابازیگران نوجوان فیلم شاهد هستیم که یکبار دیگر بر توانایی مجیدی در خصوص قدرت بازی گرفتن از هر نوع بازیگری صحه می گذارد.
مشکل فیلم البته در نیمه دوم آن رخ می دهد جایی که تلاش علی و دوستانش برای حفر تونل تا حدی به حاشیه می رود و داستانکها بر قصه اصلی غلبه می کنند و ریتم و ضرباهنگ مناسبی که از ابتدای قصه و فیلم وجود داشت به حاشیه می رود و تکرار و ملال و یکنواختی بر روند اثر غلبه می کند که به نظر می رسد نیمه دوم نیاز به تدوین مجدد و کاستن حداقل ده دقیقه از زمان فیلم دارد.
در مجموع اما خورشید یکی از فیلم های شریف سینمای ایران و اثری درخشان در کارنامه مجیدی است. فیلمسازی که به بلوغ و پختگی کامل رسیده و مسیری را که در ده سال اخیر پیموده بود و مسیر مناسب و دلچسبی نبود اصلاح کرده و به جاده اصلی فیلمسازی مطلوب خویش بازگشته است. و از الان باید امیدوار بود که فیلم بعدیش نیز در همین حال و هوا باشد و این کارگردان خوب سینمای ایران دیگر به فکر فیلم هندی ساختن! و رفتن به مسیر پست پروداکشن! نیفتد.
علی دهباشی