حذف عشق از قصه صمد بهرنگی در متن اقتباسی «کچل کفترباز» ایراد آشکار این اجرا و پرداختن به مقوله خنده و شادی رکن اساسی و کارآمد آن تلقی شد.
به گزارش کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، در نشست دوشنبه های نقد تئاتر رضا آشفته و شهرام خرازی ها به دیدن نمایش «کچل کفترباز» باز رفتند و پس از پایان اجرا در حضور آزاده انصاری و جمعی از علاقه مندان به تئاتر کودک به نقد و بررسی این اثر نمایشی پرداختند.
در ابتدای این نشست آزاده انصاری، کارگردان نمایش «کچل کفترباز» گفت:« این که بتوانی تمرکز بچه ها را جلب کنی خیلی سخت است. به دلیل تحرک کمترشان و آپارتمان نشین بودن، بیشتر انرژیشان را روی حرف زدن و غذا خوردن می گذارند. وقتی در تئاتر می بینیم دقت و تمرکزشان بیشتر می شود برایم لذت بخش است. متاسفانه مدیران سالن های کودک خیلی این نوع تئاتر را جدی نمی گیرند. شاید یک بخشی هم خودمان مقصر هستیم.»
او افزود:« افسانه های ایرانی برای من خیلی مهم است و می خواستم با این تئاتر «کچل کفترباز» که بر اساس یکی از داستان های صمد بهرنگی است و البته من از برداشتی نوشته خانم الیسا جمیله آن را به نمایشنامه تبدیلش کرده ام که پر از زیبایی ها است. من اصولا به داستانهای ایرانی بسیار اهمیت می دهم که بشود با اجرایشان کودکانمان را متوجه این داشته های فرهنگی کرد.
ما حتا خیلی کوچیک و ریز قصه های صمد بهرنگی را در تئاتر معرفی می کنیم. چون بچه ها خیلی کم کتاب می خوانند و این وظیفه ماست که این ها را به بچه ها معرفی کنیم. بچه هارا آشنا کنیم با آنچه که داریم که همان افسانه های کهن ایرانی است. نکته دیگر اینکه یک حلقه گم شده این وسط است، انگار آن بهایی که برای انرژی بچه ها قایل باشیم در میان نیست. با این وجود می دانم که مدیران کانون با همه سختی هایی که برای نگه داشتن سالن مواجه هستند اما هنوز امکانات درست برای سالن به حد کافی نیست.»
انصاری با اشاره به اینکه داستان برایش خیلی مهم است، گفت:« من علاقه شدیدی به داستانها و افسانهای خیالی و جادویی ایرانی دارم. چون می خواهم به بچه ها بگویم ما داستانهای قشنگ وطنی هم داریم. این انتخاب را بعد از دوسال با وسواس و تحقیق انتخاب کردم.
داستان «کچل کفترباز» به نظرم به دنیای کودکی بیشتر نزدیک تر است تا کار قبلی ام ماه پیشونی.»
دکتر شهرام خرازی ها، منتقد نیز درباره حذف عشق از داستان اصلی صمد بهرنگی به عنوان ایراد اصلی این نمایشنامه گفت:« این داستان «کچل کفترباز»متنش بیشتر حالت سینمایی دارد، به ویژه آن بخش غیب شدن «کچل کفترباز» اما ترفندهایی که در این تئاتر به کار برده شد بسیار مبتکرانه است. در اصل داستان ماجرای عشقی است و عمده بار دراماتیک داستان هم همین ماجرای عشق دختر پادشاه به «کچل کفترباز» است. اما در منبع اقتباسی خانم انصاری این احتمالا وجود ندارد. عشق مقوله ای است که کودک هم باید با آن آشنا شود و اتفاقا آن را می شناسد. بچه ها باید تئاتر ببینند و فقط هم نباید در خانه پای تبلت و لبت تابشان بنشینند و انیمیشن دانلود کنند. همان طور که این انیمیشن ها پر از ماجراهای عاشقانه هستند که اتفاقن بخشی از آنها اگرچه برای مخاطب بزرگسال است اما کودک هم آنها را می بیند؛ پس چه بهتر مفهوم عشق را در تئاتر کودکی مثل «کچل کفترباز» هم ببیند.»
رضا آشفته، نویسنده و منتقد گفت:« در خود نمایش «کچل کفترباز» در ابتدا می بینیم دختر بچه ای به دلیل اینکه گلدانی را شکسته است و مادرش دعوایش کرده، دچار غم و غصه می شود، این شاید ارجاعی به افسردگی این روزهای جامعه ماست و حالا دارد یقه کودکان ما را هم می گیرد. در ادامه نمایش می بینم که پادشاهی عشقش و هسرش فوت می کند و دچار غم می شود و بعد از آن حکم می کند دیگر خندیدن ممنوع است. البته این بحث روان شناسی اجتماعی است. در ک کودک درک فانتزی هست و نمی تواند مسائل را سیاسی و اجتماعی ببیند. او فقط دلش بازی می خواهد، قصه می خواهد و شوخی و طنز و حالا اینکه که نباشد و کم باشد، دیگر کودکی نمی کند و دچار اندوه و اقسردگی خواهد شد. در خود بازی بسیاری از این مفاهیم را می توان انتقال داد از جمله عشقی که به اشاره شد.»
او افزود:« در این نمایش قصه فردی تبدیل به قصه جمعی می شود. چون زن پادشاه مُرد و پادشاه غمگین شد پس همه باید غمگین شوند. این بچه درگیر خیلی چیزهایی که در نمایش است می شود. درگیر بازی،موسیقی، شعر، عروسک ها و... می شود و با تحولی که پسر داستان یا همان «کچل کفترباز» بر پادشاه وارد می کند و او را از فردی غمگین به فردی شاد تبدیل می کند؛ تحول را هم بر کودک و تماشاگر انتقال می دهد. این گونه است که در این فرآیند نمایشی، قهرمانش «کچل کفترباز» می شود. حالا اگر قصه عاشقانه نیست اما همچنان کارکرد جایگزینی دارد و آن تغییر در نوع نگاه که از غم به سمت شادی می روود، ایجاد شده است. اتفاقا این پدر و مادرها را متوجه وضعیت کودکی و نیازهای این برهه می کند و اگر به دلیل گرانی ها و فشارهای اجتماعی دچار اندوه و افسردگی هستند باید خیلی امیدوارانه زندگی را در پیش بگیرند و این گونه بتوانند همچنان با کودکانشان بازی کنند و برایشان قصه بگویند و در بازی ها و خواست هایشان مشارکت عملی داشته باشند. در اینجا خانم انصاری دارد این امید و این رویا را از دل داستانها و افسانه های کهن و جادویی و فانتزی خودمان بیرون می کشد. او متوجۀ حالت جادویی و درمانگر این قصه ها هست که در این بلبشو و ماتم زدگی ما را به شادابی سوق می دهد و این همان رابطۀ سالم و سازنده ای است که همچنان می تواند بین کودکان و والدین شان برقرار باشد و این دارد در تئاتر «کچل کفترباز» باز اتفاق می افتد و اگر عشق از آن منها شده، محتوای دیگری جایگزین شده که همچنان پویا و موثر هست.»
در این نشست خرازی ها گفت:« در کارهای خانم انصاری خلاقیتی وجود دارد که در متن های اقتباسی اش نسبت به متن اصلی تغییراتی را انجام می دهد. مثلا در نمایش خوشبختی های کوچک سوسک شدن، در مسیر متفاوتی نسبت به قصه کافکا دارد حرکت می کند و حرف خودش را می زند اما درست هست. به ویژه در کارهایی که برای بزرگترها انجام می دهد که من کمتر در تئاترهای دیگر شاهدش شاهد چنین رویکرد و دراماتورژیی بودم. مثلا در همین داستان موضوع اصلی عشق است اما طوری داستان را پیش برده اند که الان مفهوم مهم امید و نشاط است. یعنی خنده جایگزین گریه شود. در حالی که در بسیاری از نمایش ها می بینیم که هملت را تغییر می دهند و در نهایت ببینده را از موضوع اصلی دور می کنند اما چیز تازه و جیگزین بهتری برای این تغییرات احساس نمی شود. در کارها خانم انصاری تک تک کارهایشان که در متن دست برده اند، نتیجه مثبت بوده است و آن هم به دلیل خلاقیتی است که دارند.»
این منتقد در ادامه درباره اجرای نمایش «کچل کفترباز» ضمن رضایت از آنچه به صحنه آمده است، گفت:« اجرا خیلی خوب بود و بازیگران عالی بودند. آنها در استفاده از میمک، ایست، و اکت مسلط بودند و حتما تمرین های سختی که داشته اند که این در بازی هایشان ملموس بود. سه بازیگر خانم که هر جایی لازم بود آقا می شدند، جایی که لازم بود زن می شدند، کودک می شدند، پیر می شدند و همچنین اینها از صداپیشگی هم برخوردار بودند و در حرکات موزن هم بسیار هماهنگ و مناسب عمل می کردند. ناگفته نماند که بازی دهندگان عروسک هم بودند. من ضعف خاصی ندیدم و تپق هم نشنیدم. از هرجهت موفق بودند و با مخاطب ارتباط برقرار می کردند. در کار کودک خانم انصار ی که بیشتر از ماکت و عروسک و نقاب استفاده می کند. برقراری ارتباط این بازیگران هم با ابزار صحنه درست بود اما در ساخت عروسک کمی اشکال دارند و اینها خیلی کوچک بودند و مخصوصا عروسک دختر پادشاه که زشت هست و کودک باید با عروسک همذات پندار ی کند؛ به نظرم با این عروسک همذات پنداری نمی کرد. بعد «کچل کفترباز» که از کلاه برای غیب شدن استفاده می کرد چرا کچل نبود؟ این برای کودک یک سوال است. این کچلی بخشی از کاراکتر اوست. اسم کچلی فقط شنیده می شد و دیده نمی شد.»
آزاده انصاری هم ضمن پذیرفتن نقد خرازی ها در مورد کمرنگ شدن عشق گفت که خودمان هم بهتر دیدیم که در کانون دچار مساله ای نشویم و ترجیح دادیم که به موضوع عشق نپردازیم.
آشفته استفاده از نور و رنگ را که شادی آفرین است دلیل شناخت کارگردان از روان شناسی کودکان می داند و بودن رنگهای زرد لیمویی، سبز پسته ای، شیری و هر آنچه که جذابیت دیداری ایجاد می کند نشانه ورود به جهان ذهنی کودکان هست که برخی به خطا با استفاده از رنگ های تیره و خاکستری آثاری را برای بچه ها خلق می کنند که دور از روان شاد و پاک کودکان است. همچنین در این اجرا کارگردان با نگاه تعاملی با والدین و کودکان رودررو حرف می زند و قرارومرارهایی را می گذارد که این نشانگان در ایجاد فرهنگ تئاتر دیدن بسیار موثر هست. در زمان اجرا خوراکی نخورند، با هم حرف نزنند و موبایل هم خاموش باشد و چک نشود و نکته هایی از این دست که می تواند همه را متوجۀ خود تئاتر کند و از حواس پرتی جلوگیری می کند. همچنین بازیگران از این نگاه تعاملی سود می برند که تمرکز بیشتری را برای دیده شدن اثر فراهم کنند.
در پایان رضا آشفته اظهار امیدواری کرد از اینکه همواره بشود برای کودکان و نوجوانان آثار در خور ایشان تولید و اجرا بشود که جایگزینی برای نکرده های آموزش و پرورش باشد که جای خالی پرورش و باروری تخیل و نیروی خلاقه را به گونه ای بشود جبران کرد.
نمایش عروسکی «کچل کفترباز» به کارگردانی آزاده انصاری از ۱۶ اردیبهشت در مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روی صحنه میرود.
نمایش «کچل کفترباز» تلفیقی از اجرای بازیگران و تکنیک عروسکی است که نسرین خنجری با نگاهی آزاد به داستان قدیمی آذربایجانی «کچل کفترباز» آن را نوشته است و آزاده انصاری کارگردانی آن را برعهده دارد.
داستان این نمایش درباره ۲ موجود جذاب و دوست داشتنی است که از دل قصهها و افسانهها بیرون آمده و با روایت و بازی قصه آشنای «کچل کفترباز» به دخترکی غمگین یاد میدهند که چگونه شادی را جایگزین غم و اندوه کند.
در نمایش عروسکی «کچل کفترباز» فاطمه عباسی، مینووش رحیمیان و مهرنوش شریعتی به عنوان بازیگر و بازیدهنده عروسکها ایفای نقش میکنند.