به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
شناسه مطلب: 65459
ایران تئاتر:«جزیره شامپانزه ها» از جمله نمایشهای پرمخاطبی است که این روزها در تالار هنردر حال اجراست. حضور در یکی از این اجراها، بهانه ای شد تا فرصت را غنیمت شماریم و میزگردی را با حضور حامد اویسی طهرانی کارگردان، کیومرث قنبری آذر نویسنده و سپیده دبیری شاعر این نمایش برگزار کنیم...
نوشتن و اجرای نمایش هایی برای کودک و نوجوان با توجه به جایگاه مخاطب و نیازهای آنها به مراتب سخت تر از کارهای نمایشی دیگر است، چه شد که تصمیم گرفتید به سمت اجرای این نمایش بروید؟
اویسی: همانگونه که مطرح کردید کار برای کودک و نوجوان ریزه کاری ها و دشواریهای زیادی دارد. ما با کودکی روبروییم که در عصر الکترونیک زندگی می کند و در اطرافش مملو از انیمیشن ها و برنامه هایی است که بسیاری از آنها حاصل دسترنج ما نیستند و شاید تا حدی نیز با فرهنگ ما فاصله دارند بنابراین نیاز است که دست اندرکاران هنری کشور به ویژه حوزه نمایش به این مسیر وارد شوند. من نیز بر همین مبنا تصمیم گرفتم کارهای نمایشی کودک و نوجوان و نیز «جزیره شامپانزه ها» را دست بگیرم. البته باید عرض کنم که در ابتدا قرار بود کار آقای انوش اعظمی با عنوان «گربه خیر ندیده، موشهای دم بریده» را که در جشنواره تئاتر شهر جوایز متعددی دریافت کرده بود، به اجرا در آید اما شورای محترم ارزیابی با جنس کار موافق نبودند لذا وقتی متن آقای قنبری آذر را خواندم، به واسطه نوع نگاهی که تاثیر دروغ در زندگی داشت، علاقه مند شدم آن را جایگزین کنم و به نظرم کار خوبی از آب درآمد.
قنبری آذر: وظیفه من به عنوان کسی که در حوزه هنر نمایش قلم می زند همواره این است که دغدغه های جامعه را شناسایی و در حد توان راهی را برای رفع آن پیدا کنم. مقوله دروغ نیز از همین دغدغه هاست. با مروری بر آثار سالهای اخیر می بینیم در این بخش، کارهای زیادی در چند ساله اخیر صورت گرفته است که نمونه بارز آن نمایش «خشکسالی و دروغ» بود که پس از اجرای صحنه ای، در سینما نیز اکران شد. این توجه نشان می دهد که در جامعه ما دروغ به عنوان یک دغدغه مطرح است و من نیز به نظرم رسید این ایده را وارد نمایش کودک و نوجوان کنم و این طرح را در ذهنم پروراندم که اگر یک روباه که در جامعه مظهر فریب و حیله است نخواهد دروغ بگوید چه باید کرد؟ و بر پایه آن داستان «جزیره شامپانزه ها» شکل گرفت.
همانگونه که مطلع هستید قشر کودک و نوجوان تمایل زیادی به تماشای انیمیشن های خارجی دارند. باب اسفنجی، بن تن، مرد عنکبوتی و ... اسطوره های آنها شده اند. چه معیارهایی مدنظر گرفتید تا محتوایی عرضه کنید که در ذهن کودک نهادینه شود؟
قنبری آذر: وقتی محتوایی برای کودک و نوجوان امروز با همه ویژگی های منحصر به فردش و نیز در رقابت با آثار و برنامه های پرمغزی که از شبکه های تلویزیونی و سایر رسانه ها دریافت می کند قرار است تهیه شود، نیاز به خلاقیت داریم و ما نمی توانیم با داستانهای کلیشه ای و تکنیک های تکراری نگاه این مخاطب را به سمت خود جلب نماییم بنابر این تلاش من این بود که یک تکنیک جدید را تجربه کنم. من در این نمایش تلاش کردم از روش «آموزش منفی» استفاده کنم یعنی یک اشتباه را تا لحظه آخر مثبت جلوه دادم و به مخاطب مدام اعلام کردم اینکار خوب است و با جذابیت هایی که در صحنه ایجاد شد، مخاطب را تا لحظه آخر با خود همراه کردم و در نهایت تلنگر اصلی را به وی زدم.
یعنی مخاطب یک دروغ کوچک که در ادامه باعث دروغ های بزرگتر شد را می بیند و خودش به این نتیجه می رسد که یک اشتباه کوچک چه زیانهایی می تواند برای فرد، خانواده و حتی جامعه اش به همراه آورد.
آیا این تفکر جدید، آن گونه که انتظار داشتید بر مخاطب تاثیر گذار بود؟
قنبری آذر: این یک تکنیک جدید بود و من آنرا به بوته آزمایش قرار دادم و این جسارت را داشتم که کار جدیدی را به عرصه نمایش بیاورم. اما اینکه تا چه حد موفق بودم به نظر مخاطب بستگی دارد ولی ما تلاش کردیم که این نمایش در تغییر رفتار کودکان به سمت صداقت حتی در حد یک تلنگر موثر باشد و به نظر خودم تا جائیکه زمان در اختیارمان بود و شرایط مهیا شد، موفق بودم.
دبیری: به نظر من هم با وجود مشکلات فراوان تا حد زیادی ما به هدفمان رسیدم. من هر شب در سالن بودم و بیشتر حواسم به واکنش تماشاچیان بود. من بچه های زیادی را دیدم که صحنه به صحنه را یکبار برای پدر و مادرشان توصیف می کردند و یکبار اتفاقی که قرار است در ادامه بیاید را پیشگویی می کردند و این نشان می دهد بچه ها در این خصوص یک آمادگی ذهنی داشتند و این نمایش در تحکیم آن تاثیرگذار بود.
اویسی: وقتی از تاثیر سخن می گوییم می خواهیم بدانیم که محتوا تا چه میزان در تغییر یا اصلاح رفتار مخاطب اثربخش بوده است و محتوا سازی وظیفه نویسنده کار است. اما من نیز بی شک به عنوان کارگردان وظیفه دارم تا ابزاری را که با بهره مندی از آنها بتوان محتوا را بهتر در اختیار مخاطب قرار داد، بکار گیرم. استفاده از بازیگران خوب، دکور مناسب، ترکیب بندی، موسیقی، نور و ... در این بخش بسیار حایز اهمیت هستند.
نویسنده تلاش داشت تا یک پیام خاص به نام دروغ نگفتن، فریب ندادن و تاثیر بد دروغ در زندگی آینده را با کلامی ساده و گره افکنی مناسب به مخاطب برساند و من نیز سعی کردم در اجرا به انتقال این پیام به مخاطب تلاش کنم. هدف ما در این نمایش منکوب کردن دروغ و بالا برن پرچم صداقت و راستی است و به نظرم بازتاب آرای مخاطبان تا حد زیادی نشان دهنده موفقیت در کارمان بود
ولی در نهایت در مزمت دروغ نتیجه گیری خاصی از نمایش به دست نیامد. حتی صحنه آخر هیچ دلیلی برای درک ارزشمندی صداقت و راستگویی نداشت، آیا با این تفاسیر به عقیده شما مخاطب با دستی پر از سالن خارج شد؟
قنبری آذر: بله من با صحبت های شما تا حدودی موافق هستم، متاسفانه یک پارادوکسی در پایان کار رخ داد که شاید آنچه که ما انتظار داشتیم را با اخلال روبرو کرد و علت آن نیز شاید به بازنویسی های مکرری بر می گردد که به خاطر دریافت ممیزی اتفاق افتاد. من در اولین نوشته صحنه آخر را یک صحنه تلخ به تصویر کشیده بودم که همه خطاکاران تنبیه می شدند اما بازبینان نمایش گفتند صحنه تلخ است و در روحیه بچه ها تاثیر می گذارد و این بازبینی ها باعث یک آشفتگی در صحنه آخر شد.
یعنی علت عدم موفقیت در نتیجه گیری را بازنویسی های مکرر می دانید؟
قنبری آذری: ببینید ما در این نمایش بر روی یک خط باریک حرکت می کردیم. آموزش منفی یعنی یک کار اشتباه را تا لحظه آخر تایید کنیم و در نهایت بگوییم همه اینها به این دلیل اشتباه است اما صحنه آخر تلخ شد و این حرکت به خوی خود سخت است و جزو تجربه های اول ماست. ضمن آنکه بازبینان نیز از ما درخواست کردند که برخی دیالوگها یا صحنه را عوض کنیم و همین بازنویسی های مکرر تا حدودی بر کار ما ضربه زد.
اویسی طهرانی: ببینید در بازبینی یک نمایش، به نظر می رسد با مقوله تکرارشدن روبرو اییم. ما وقتی می خواهیم موضوعی را در قالب نمایش شرح دهیم باید در نوشتن قصه و اجرای آن تکنیک داشته باشیم. ما باید ذهن بچه ها را پویا کنیم. بازی ای که مثل یک پازل به آنها خلاقیت قصه شنیدن متفاوت را آموزش می دهد، که شاید از منظر بازبینان مورد تایید نباشد مثل چندپارگی صحنه آخر که به واسطه بازنویس های مکرر بود و یا مدام از سوی بازبینان به ما عنوان شد که از منظر کارشناسان مخاطب کودک و نوجوان حضور بیش از یک ساعت در سالن را ندارد و زمان را کم کنید و ...
سرکارخانم دبیری نظر شما در این خصوص چیست؟
به نظر من ما همیشه در همه حوزه ها در شرایطی بودیم که بزرگترهایی وجود دارند که مجبوریم حرفهای آنها را بپذیریم. حالا در هنر این مسئله کمی شکل گسترده تری می گیرد. ما دیدگاههایی داریم که ماحصل بررسی هایمان است و دوست داریم ارائه کنیم اما موقعیت آن پیش نمی آید و گاهی مجبور می شویم به خاطر اینکه کارمان به اجرا درآید بپذیریم.
این حرف شما منطقی است اما شورای بازبینی هم بی شک با تاکید بر روانشناسی کودک این نمایش ها را بررسی می کنند، و شاید از این بعد کاری که ارائه می شود مورد تایید نیست؟
قنبری آذر: متاسفانه در حال حاضر در بازبینی ها حکم های کلی در خصوص فهم کودک، روانشناسی، زیباشناسی و ... صادر می شود و اینکه این اطلاعات بر چه مبنایی است، آیا جنبه های علمی مد نظر است، آیا براساس تجربه به دست آمده و یا برخی براساس کتابهایی که خوانده اند به این نتایج رسیده اند مشخص نیست. همواره مشکل تحمیل سلیقه بین گروههای اجرایی و بازبین ها وجود دارد. مثلا خیلی با محبت و مهربانی می گویند چون تاکنون این ایده را ندیده ام این را عوض کنید و ما نیز ناچاریم در نهایت خودمان را با این نگاهها و استانداردها وفق دهیم و اینکه چه قدر جنبه علمی دارد در هاله ای از ابهام است.
اویسی طهرانی: مشکل این است که ما در شورای فعلی در حال حاضر روانشناس کودک و نوجوان نداریم ولی فکر می کنم در آینده داشته باشیم.
از اینکه زمانی را به ایران تئاتر اختصاص دادید سپاسگزارم، اگر در پایان حرف خاصی مد نظر دارید بفرمائید.
قنبری آذر: من در انتها به عنوان کسی که مدتهاست با کمترین درآمد در تئاتر فعالیت می کنم فقط درخواست دارم که مسئولان حداقل این حق را به ما بدهند که تجربه کنیم. کمترین حق من این است که متن خودم را تجربه کنم، به روی صحنه ببرم، کارگردان آنگونه که دلش می خواهد کار کند. ما قوانین را زیرپا نگذاشته ایم. فقط می خواهیم کاری را که دوست داریم بکنیم. این حق ماست.
گفتگو از:علی رحیمی