در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | «هار» / مرده قیمتى
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:53:38
نمایش هار | «هار» / مرده قیمتى | عکس

من تجربه حضور در یک هفته مد را ندارم. هیجوقت شاهد حضور چند مدل در یک کت واک (Catwalk) نبوده ام. تصور چندانى از فرایند کت واک ندارم. چیز خاصى از مناسبات پرفورماتیو کت واک ندارم. به هر حال کت واک به مثابه یک پرفورمنس، تلاشى است دراماتیک براى تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان کت واک. افراد حاضر در سالن احتمالاً براى حضورشان هزینه اى داده اند و منهاى دیدن لباسها و شاید مانکنها، توجهشان به اجراگرى مانکنها هم معطوف مى شود. نورپردازى، صحنه آرایى، تلاش براى رسیدن به یک حرکت متفاوت از دیگر کت واکها و در نهایت عنصر موسیقى همه خبر از وجه اجراگرى کت واک دارد. در سوى دیگر به نظر مى رسد کت واکها و هفته هاى مد واجد یک مفهوم متفاوت ترى نیز هستند. اینکه عده اى هنرمند نمى خواهند در جریان و روال عادى روز قرار گیرند. خالق کت واک قصدش تولید نوعى آزادى و رهیدگى از قید و بندهاى مرسوم است، پس براى معرفى لباسش اجراگرى مى کند و نوع اجراگریش به لباس هایى گره مى خورد که براى دیگرى
عجیب وحتى بی معناست.

اما همین جا باید گفت کت واک با همه آزادگرى هایش، سلطه گر است.
شیوه اجراگرى، انتخاب مانکنها، فقدان آزادى به مانکن در شیوه اجرا، ثابت بودن شکل اجرا و حتى حال و هواى موسیقى که گویى بدون شکل خاصى از آن, کت واک امکان پذیر نمى شود. با دیدن چند مستند دریافتم زندگى پشت صحنه یک مانکن با انبوهى از باید و نبایدهاى ظالمانه همراه است. از تعیین ابعاد بدن تا تصمیم گیرى براى رژیم غذایى، همه گواه بر آن است نمادى بر آزادى، چندان واجد آزادى نیست. آنچه از نمایش «هار» درمى یابم، چنین تصویرى است.
نمایش که 60 دقیقه حضور چند مانکن روى صحنه براى جلوه گرى لباس هاى متفاوت است, از دل قاعده هاى خشک و خالى کت واک به توحشى از وضعیت کنونى بشر مى رسد. نمایش به مثابه استعارهاى از اکنون بشر، تلاشى است براى نفى آزادى پوشالى کت واک. کت واکى که به نظر همین جامعه امروزى ماست که ما را در قید و بندهاى مرسومش اسیر مى کند و برچسب آزادى بر آن مى زند. در این میان تنها چیز آزاد همان لباسهاى عجیب وغریبى است که چندان هم انتخاب ما نیست.
دراین آزادی ساختگى آدمى مدام در دست مؤلف نادیدنى تغییر مى کند. از مَرده نیزه دار آرمانى یونانى، با اندامهاى ورزیده و آن جثه خواستنى بدل به زنى ماتیک زن مى شود که جز تبرج کارى از دستش برنمى آید. واقعیت آدمها مدام بدل به هویت موهومى مى شود. هر پیکره با عبور از مسیر ویژه, خودش را در برابر دوربینى مییابد که باید اطوارى روبه رویش ابراز کند. اطوارهایى که بعضاً تکرارى مى شوند و این تکرار و تکرار و تکرار، بسان فقدان آزادى عمل مى کنند. حسین پوریانى فر، کارگردان نمایش براى رسیدن به چنین تصویرى دست به اغراق میزند. وجه نمایشگرى را برجسته تر مى کند. چهره هاى شناخته شده ادبیات دراماتیک را جایگزین مانکن هایش مى کند. مکبث و ولادیمیر و استراگون در قالبهاى تازه اى ظهور مى کنند و شاید انتظار گودو را به اهمیت تراز هر زمانى جلوه مى دهند. شخصیتها از دل نظم نمادین کت واک بیرون مى زنند و به بازنمایى چیزى دیگر روى مى آورند؛ اما گویى این بازنمایى نیز همچون نظم سابق دروغین است. کسى از فرش دراز یهن شده خارج نمى شود. اگر تنازعى است روى همان دنیاى کت واک رخ مى دهد. کار به جایى پیش مى رود که دریابیم همین نزاع بر سر نظم نیز دروغین است. آزادى زدن چند پک بر سیگار دستساز توسط منتظران گودو هم جعل است یا بهتراست بگوییم وانموده است. واقعیت نیست؛ اما عین واقعیت است.
مى دانیم آنچه مى بینیم ممکن نیست؛ اما در حال وقوع است و ما وقوع ماجرا را باور مى کنیم. همین وانمودگى بدل به نظم تازه مى شود.
کت واک وجه مسلم نظام سرمایه دارى است. آزادى در ساحت سرمایه دارى در انقیاد مصرف نمود پیدا می کند و «هار» این وضعیت را به خوبى بازنمایى مى کند. اساساً نظمى که بر نمایش حاکم است, محصولى براى مصرف است؛ اما با آنچه سرمایه دارى خواهان آن است. مثلاً در نمایش زن خانه دار به کالا بدل مى شود تا ما آن را مصرف کنیم، هم در دیدن او در مقام یک مانکن دیدنى و هم زنى که یک پرتره ثابت قابل مصرف و تکرار را نمایندگى مى کند. به عبارتى در یک جهان زن خانه دار نمادینى آفریده مى شود که مصرف کنندگان کت واک بعدها خود را به صورت او در مى آورند و نظم نمادین را با تکرار آن مى یذیرند. مثال دیگر خوب استفاده از مفاهیم احمقانه اى چون کرفس لاغرکن است. تکرار مداوم به مصرف گیاهان براى رسیدن به لاغرى در نمایش به خوبى دیده مى شود. اساساً نمى دانیم براى چه باید لاغر شویم.
مگر همه ما باید به یک شکل و هیکل درآییم؟ آیا ترویج لاغرى خود دخالت در مفهوم آزادى فردى نیست. مثال جذاب دیگرى در نمایش است، جایى که به پاى شخصیت میت برچسبى الصاقى شده است. انگار مُرده خفته بر برانکارد هم بدل به کالاى فروشى مى شود. در دنیاى مد شاید مرده بودن هم ارزش مادى داشته باشد.

این وضعیت زمانى بامزه تر مى شود که مرده بدل به پوتزوى مرده مى شود و حالا بر دوش منتظران گودو خودنمایى مى کند. آن دو هم به کالا بدل مى شوند و هم به مصرف کنندکان کالا.

«هار» تصویرى استعارى از وضعیت امروز ماست.
شخصى در یک توییت نوشته بود «هار» مصداق اومانیسم است؛ هرچند نگفته بود اومانیسم چیست. اگر اومانیسم را در مصادیقى جستجو مى کنیم که در آن انسان بسان یک بازنمایى ارزیابى مى شود، بى شک توییت و توییت زدن هم مصداق اومانیسم است. برخلاف نظر آن نوشته «هار» شکلى اعتراضى به همان اومانیسمى است که بر مبناى مصرف شکل مى گیرد. در چنین شرایطى هم متن نگارنده و هم خود نمایش نیز مشمول اعتراض قرار مى گیرد. چرا که من مى نویسم تا خوانده شوم و البته مصرف شوم و «هار» هم در جایى مثل سالن تئاتر، عرضه مى شود و فروخته.
پس اعتراض مشمول هر چیزى مى شود. انگار ما نیز در این جهان مصرف و مصرف بیشتر به جان هم مى افتیم تا مصرف شویم, تا فروخته شویم. ما نیز بر این مسیر کت واک شده واجد ارزش بازارمحور مى شویم.
اما به یاد داشته باشیم؛ آنچه «هار» را بدل به اثرى جذاب مى کند مصادیق بازار مصرف نیست. نه خبرى از بازیگران چند میلیاردى است و نه تبلیغات رنگین چند صد میلیونى. آنچه ما را مجذوب مى کند شاید دیدن تصویر حقیقى خودمان در این نظم نمادین احمقانه باشد. بکن و نکن هایى که پذیرفته ایم و بر آن گردن مى نهیم، بدون آنکه بدانیم براى چه.

درباره نمایش هار
۲۳ مهر ۱۴۰۳