روزنامه اعتماد: دوشنبه اول مهر ۱۳۹۸، سال هفدهم، شماره ۴۴۷۰، صفحه ۹.
روحالله جعفری با انتخاب چند اثر متعلق به دورهای خاص، صحنه و مخاطب را با چالش مواجه کرد.
این کارگردان خوشذوق و تجربهگرای تئاتر ما در روزهای داغ تابستان ٩٨ تهران با "رپرتوار نمایشنامهخوانی گروهش «گیتی» در حمایت از مردم سیلزده شهر معمولان استان لرستان" در تماشاخانه سنگلج، دست به کاری کارستان و بیادماندنی در عرصه صحنه نمایش ایران زد.
او همزمان با گزینش ده متن شاخص با مضامین غنی اجتماعی- انسانی از سه دهه ۳۰،۴۰ و ۵۰ نمایشنامهنویسان سرآمد ایران آن روزگار (١- تاجماه؛ فریده فرجام ۲- بلبل سرگشته؛ علی نصیریان ۳- قصه طلسم حریر و ماهیگیر؛ علی حاتمی ۴- سگی در خرمنجا؛ نصرتالله نویدی ۵- حالت چطوره مشرحیم؟؛ اسماعیل خلج ۶-گلدونهخانم؛ اسماعیل خلج ۷- گمشدگان؛ بهرام بیضایی ۸- آسیدکاظم؛ محمود استادمحمد۹- شاپرک خانم؛ بیژن مفید ۱۰- لبخند باشکوه آقای گیل؛ اکبر رادی)، در خوانشی با رویکرد همزمانی، این آثار را از ویترین چند دهه گذشته خارج و در قاب امروز ما پدیدار کرد.
انتخاب و قرائتی هنرمندانه که توانست سکوت تاریخی بعضی از این متون را بشکند و مهمتر اینکه باب گفتوگویی آنها را برای مخاطب امروز تئاتر ما بگشاید.
آثاری که در روزگار خلق خود توانستند پایههای ساختاری و مفهومی جریان نمایشنامهنویسی ایرانی را بهخوبی تقویت و از همه مهمتر جهشی در جهت ایجاد انگیزه برای عبور از عقبماندگی ذوقی و اندیشگی خلاقیت نمایشی ایرانی و بومی ایجاد کنند.
حقیقت آنکه هنر نمایش نهتنها در ایران، بلکه در جهان با همه پشتوانههای غنی و بینظیر ادبی، خلاقه، تئوریک، عملی و زیباشناسانه، در حال حاضر با بحران جدی همهجانبه مواجه است.
بخشی از این نارسایی در حوزه تئاتریکالیتی و جهان استعلایی صحنهای، بهدلیل سترونی خلاقه رخ داده است، چون مخاطب امروز چنان چشم در برابر چشمِ شگفتانگیزترین رسانهها و هنرها دوخته است که ذائقه و ذوق این مخاطب، سیریناپذیر و غیر اِقناعی شده است.
در این وضعیت شدید آشوبی، تنها با خلاقیتی نوپدید از هنرمند در آن سو است که باید تأثیرگذار دیداری از خود بروز دهد.
در این وانفسای حیرتانگیز جهنمی فقدان نوآوری، نباید همه مشکل را بهنام هنرمند ثبت کرد، زیرا هنرمند مولود جامعه و زمانهاش است.
در جهان معاصر، هنرمند در جامعه و زیست بومی ناموزون زندگی میکند؛ بهصورتیکه شرایط روانی و زیباشناسانه جامعهاش سیال و ناپایدار است. این تلوّن ناخواسته و نامناسب بهطور طبیعی، کشف هرگونه سوژه هنرمندانه را به چالش میکشد، چون در جامعه چهلتکه با سلایق پراکنده، هنرمند چنان موجی رهگذر است.
در این وضعیت پرابلماتیک، بهخصوص هنرهای تکساحتی، چون تئاتر، مغلوب واقعی هستند.
دیگر نمیتوان گفت "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم" زیرا قدرت زایای هنرمند در مصاف و ارتباط با زمانه مجازی و مخاطبان مؤلف، خودبهخود عرصه را بر هر گونه نوگرایی، تنگ و مسدود میکند.
دگردیسی شگفتانگیز، بهخصوص در جوامع در حال توسعهای چون ایران، جامعه هنری و خلاقه ما را دچار بحرانهای حاد برای خلاقیت اصیل هنری کرده است. وضعیتی پارادوکسیکال که هنرمند از منظر عینی و ذهنی باید توانش بسیار درخشانی داشته باشد تا در مرز خلاقیت و همزمانی اثر هنری با روزگارش، خالق واقعی نام گیرد.
در واقع، خلاقیت هنرمند در این روزگار نسبت مستقیم با شرایط پیچیده ذهنی مخاطب دارد. بهعبارتی اگر هنرمند قدرت ادراک این سامانه را کسب نماید، بهطور حتم پا در حریم کشف مخاطب و تشرف به آستان تاثیرگذاری یافته است.
به بیانی دیگر، با توجه به هیبریدی شدن مخاطب و جامعه، هنرمند ما بهخصوص فردی که در تئاتر و صحنه حضور مییابد، به این بحران روحی نمایش امروز اشراف دارد.
برای همین منظور، انتخاب متن و پیوند آن به صحنه و مخاطب، سخت مخاطرهآمیز است. در چنین چشماندازی، جعفری با انتخاب چند اثر متعلق به دورهای خاص، صحنه و مخاطب را به چالش کشید.
در این انتخاب، متونی برگزیده شدند که متعلق به یک نسل نبودند، بلکه همه نسلی از منظر مضمون، فضا، رویداد و خلاقیت بومی نمایشی بودند. این آثار بومی با درونمایههایی برگرفته از باورها، افسانهها، حوادث و رخدادهای تاریخی، فرهنگی و ذوقی ما ایرانیان هستند. نقطه قوتی که کارگردان بر آن انگشت نهاد تا مخاطب امروز، توان هاضمه و جذب آنرا داشته باشد. این نگاه خود آزمونی برای جریان صحنه امروز ما نیز میتواند محسوب شود تا دریابد آیا جریانات خلاقه صحنهای امروز، محل رویش نهال پربار اینگونه تجربیات جریانساز میتواند باشد؟
اگر اقتصاد تئاتر و نوآوری دراماتیکی ما دچار بحران گردیده است، هنوز میتوان با خلاقیتی از جنس کار عظیم روحالله جعفری فراخوانی به کهکشان امروز صحنهای داد تا از محاق ایستایی، نامخاطبپروری و گریز از جانمایههای بومی بهسوی خلاقیت تجربهشده ایرانی رهسپار شد تا با بازسازی میراث زیباییِ بومی در تراز امروزی، حیات فرداییِ نمایش ایرانی را آبیاری کنیم.
در آنصورت، مخاطبگرایی و نمایشمداری ایرانی، از آنگونه که در دیروزی نه چندان دور با عشق نمایشنامهنویسان خلاق خلق شدند و امروز با حس خوب کارگردان خوشفکری چون روحالله جعفری، آنهم با نگاهی خیراندیشانه در تجربهای متفاوت در تالار سنگلج، مورد استقبال مخاطبان جدی تئاتر قرار میگیرند؛ حرکتی که نشان از حیاتمداری این جریان و نگاه برای صحنه نمایش ایرانی دارد.
تجربه جعفری با دهها هنرمند خلاق و توانا و مهمتر خلاقیتی نیکوکارانه برای مردم سیلزده معمولان لرستان، در کنار همت عالی و ارزشمند صحنهای، روایتی انسانی و مردمی را از هنرمندان ارزشمند تئاتر به نمایش گذاشته است که جای ستایش و تقدیر فراوان برای این حدیث نفس معنوی و زیباشناسانه دارد.