به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
شناسه مطلب: 73036
ایران تئاتر_ محمدقاسمی: مدتی بود برای نوشتن یک نمایشنامه بال بال میزدم و سوژه خوبی برای نوشتن درگیرم نمیکرد، وقتی به خودم و گذشتهام رجوع کردم، اتفاق مستندی از جلوی چشمانم گذشت که بیستوچند سال پیش آن را تجربه کرده بودم.
سالهای کودکی روزگار عجیبی است، وقتی به آن زمان خوب فکر میکنی و تصویر میسازی از گذشتههای زندگیات، درامهای عجیبی را مشاهده میکنی، اتفاقاتی که با تمام احساس ناب کودکیات یا تجربهگرش بودی یا در گوشهای از نگاهت گذشتهاند، برای من سنین کودکی اینچنین بود.
مدتی بود برای نوشتن یک نمایشنامه بال بال میزدم و سوژه خوبی برای نوشتن درگیرم نمیکرد، وقتی به خودم و گذشتهام رجوع کردم، اتفاق مستندی از جلوی چشمانم گذشت که بیستوچند سال پیش برای خودم رقم خورد؛ در سن نه سالگی، لحظهای که باید به چالاکیهای کودکانه دست میزدم اما ناگهان مرد شدم، بی کودکی، کودکی که امروز بهشدت به دنبالش میگردم.
در کنار این اتفاق به جریانی از عاشقی رسیدم که توسط دو شخصیت دیگر در این نمایشنامه جاری شد و حال باید با چنین متنی چه میکردم، برای حادثهای ملموس و نوع اجرایش، این نوشته که نزدیک به تئاتر اتو بیوگرافی در عمل و بازی نزدیک شده است، به بازیگرانی نیاز داشت که خلاق و اهل کوشش باشند که البته در میان این هزاران بازیگر از من بهتر، من نزدیکترین و بهترینها را برای کار برگزیدم و برای اجرا کردنش قریب به ۹ ما تلاش کردهایم، برابر همان سن کودکی و ۹ سالگی، برایش اشکها ریختیم و خوندلها خوردیم، در گرما و سرما با بازی در آب تجربههای عجیبی به دست آوردیم، به گمانم انرژی مثبت یکی از عناصر طبیعی که همان آب درصحنه است بیش از همه دستمان را گرفت و حال که با دستگیری مسئولین تئاتر شهر بهخصوص جناب پیمان شریعتی، در رأس این حمایتها توانستهایم برای مدتی میهمان تئاتریها باشیم، تنها و تنها به این فکر میکنم که لحظههایی پرشور همراه با جادویی به نام صحنه را به مخاطبین ارائه دهم. امیدوارم به کام مخاطبان بنشیند و نتیجه یک سال کار را در «آبیترین آسمانی زمین» به همراه تیم اجراییام و مخاطبین برای لحظاتی به شیرینی شریک باشیم، باشد که چنین باشد.