یکی از همین شبها اگر به تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان سر بزنید، میتوانید نمایش کمدی «لئوناردو داوودنژاد» را به نویسندگی محسن میرزاخانی و کارگردانی حسین کشفیاصل ببینید. این نمایش نخستینبار شهریورماه سال گذشته در همین سالن روی صحنه رفت که پس از سه شب، اجرای آن متوقف شد و حالا دوباره از ۲۷ فروردینماه امسال اجراهای خود را از سر گرفته است.
میرزاخانی متن این اثر کمدی را با الهام از نمایشنامه «هنر» نوشته یاسمینا رضا، نوشته است و فرشید قلیپور، مهیار اسلامی و فرید رحمتی ایفاگر نقشهای این نمایش هستند.
فرشید قلیپور: سعی نکردیم تماشاگر را بخندانیم!
فرشید قلیپور، که در نمایش «لئوناردو داوودنژاد» نقش «بهزاد» را ایفا میکند، بازیگری را از سال ۷۳ و با تئاتر در قزوین شروع کرده است. او سال ۸۴ یک دوره بازیگری در موسسه کارنامه گذرانده و پس از آن، متمرکز به کار تئاتر و گاهی بازی در فیلمهای کوتاه بازی پرداخته است. از سال ۸۸ تصمیم به فیلمسازی گرفته و با انجمن سینما جوان شروع به کار کرده است. چهارده فیلم کوتاه ساخته و همچنین با تلویزیون و معاونت امور استانها همکاری داشته که نتیجه این همکاری، تهیهکنندگی و کارگردانی هشت فیلم کوتاه، یک سریال و چهار تلهتئاتر بوده است. سال ۹۰ به عنوان بازیگر، همکاری مستمری در واحد تلویزیون با نگار استخر داشت اما در ادامه کمی از بازیگری فاصله گرفت تا نگارش کتاب مفصلی درباره بهرام بیضایی را تمام کند که قرار است به زودی چاپ بشود. این بازیگر یک فیلم مستند با عنوان « چریکه بهرام» یا «ایمان به قدرت تصویر» نیز درباره بیضایی ساخته که علاوه بر حضور در جشنواره سینماحقیقت، اکران موفقی در گروه سینمایی هنر و تجربه داشت.
قلیپور در رابطه با پیوستن به اجرای نمایش «لئوناردو داوودنژاد» میگوید: «آقای کشفیاصل، که به من خیلی لطف داشتند، به من گفتند این نمایش که شهریورماه سال گذشته اجرا میرفت، به خاطر مسائل اجتماعی متوقف شده و در سری جدید اجراها، دو نفر از بازیگران اجرای قبلی بنا به دلایلی نتوانستند دوباره همراه گروه باشند. بنابراین به گروه تولید این نمایش پیوستم و تمرینها را شروع کردیم و خدا را شکر کار به اجرا رسید.»
این بازیگر با اشاره به اینکه نمایشنامه «لئوناردو...» بر اساس متن «هنر» اثر یاسمینا رضا نوشته شده، بیان میکند: «من نمایشنامه «هنر» یاسمینا رضا را در قزوین بازی کرده بودم و اتفاقاً نقش «سرژ» را بازی میکردم که معادلش در این نمایش بهزاد است! یعنی خیلی تصادفی دوباره همان نقش را دارم ایرانیزهشده بازی میکنم. ما اوایل دهه هشتاد این متن را روی صحنه بردیم و آن دوره برای رسیدن به نقش سرژ، با آقای پیروزفر خیلی مشورت کردم، چون در موسسه کارنامه شاگردش بودم. او خودش این متن را اجرا و نقش «سرژ» را بازی کرده بود. تحلیلهایی که ایشان میدادند، خیلی راهگشا بود تا بتوانم نقشم را درست بازی بکنم، ولی ماجرای «لئوناردو...» اصلاً یک چیز متفاوت است. هرچند متن برداشتی از «هنر» است و شما چه اجرای آن متن دیده باشید یا نمایشنامه را خوانده باشید، فکر میکنم نمایش ما قصه خودش را دارد.»
قلیپور میافزاید: «اینجا اقتباس مضمونی و محتوایی اتفاق افتاده. اقتباس نعل به نعل نیست.کاملاً با فرهنگ ما آداپته شده است، یعنی مخاطب ایرانی نسبت به برداشتها و دریافتهایی که از جامعه خودش دارد، با این کار روبهرو میشود و همذاتپنداری میکند. مهمترین اصل در این نمایش، رگ و ریشههای ایرانیست که در بافت جامعه ما وجود دارد؛ در برخورد با مسائل اقتصادی و اجتماعی، در معاشرت با اطرافیان، همفکران و دوستان و خانواده. به همین دلیل، این نمایش یک مضمون کاملاً ایرانی ـ اجتماعی مبتنی بر فرهنگ ما ارائه میدهد. خوشبختانه حسین کشفی اصل علاوه بر اینکه نمایش را کارگردانی کرده، متن را به نوعی دراماتورژی هم کرده که این خیلی پیشبرنده بود، چون من هم نسخه اولیه را خواندهام، هم نسخه یاسمینا رضا را. در تمرینها با ایدهپردازی آقای کشفی،کار رنگوبوی دیگری پیدا کرد و موجب شد در چند شبی که پشت سر گذاشتیم، تماشاگران با رضایتی نسبی سالن را ترک بکنند.»
بازیگر نقش «بهزاد» در مورد پرورش نقش با اتکا به راهنماییهای کارگردان و ایدههای فردی، میگوید: «من تمرینهای خیلی سخت و پرفشاری را پشت سر گذاشتم، چون دیر به گروه اضافه شدم و زمان کمی داشتیم. باید متن را سریع حفظ میشدم. در ذهن خودم اینطور برنامهریزی کردم که اول باید روند رویدادها و دیالوگها را حفظ بشوم و گام بعدی، نوآوری، خلاقیت و بداهه است. خوشبختانه من و کارگردان علاوه بر همکاری در این کار، دوستی عمیقی هم بیرون از تئاتر داریم. بنابراین به لحاظ فکری، ذهن یکدیگر را میخوانیم و دغدغههای همدیگر را میشناسیم. در دل کار حسین به عنوان کارگردان، دست منِ بازیگر را باز گذاشته بود اما کار را دراماتیزه میکرد، یعنی من اجازه داشتم برای نقش ایدهپردازی بکنم و حسین در مقام یک دانای کل که از بیرون به اثر نگاه میکند، ایدهها را رتوش و تایید یا حذف میکرد. ما در نهایت باید به یک هارمونی با دیگر شخصیتها میرسیدیم که امیدوارم رسیده باشیم.»
قلیپور درباره فضای کمدی نمایش اشاره میکند: «چیزی که این نمایش دارد و ما هم سعی کردیم در بازیها رعایت بکنیم، این بود که ما هرگز قصد نداریم تماشاگر را بخندانیم؛ چه با دیالوگها، چه با اَکتهای روی صحنه. این خودِ تماشاگر است که به موقعیتها، تعامل شخصیتها و مخمصهاشی که هر کدام از آنها گرفتارش هستند، خندهاش میگیرد. اتفاقاً برخلاف نظر دیگر بازیگران که اصرار دارند «لئوناردو...» کاری کمدیست، من میگویم نه، این یک درام کاملاً اجتماعی است که شوخیهایی در آن وجود دارد. مثلاً من و شما که الان گفتوگو میکنیم، شاید با هم شوخیهایی هم بکنیم، ولی به این معنا نیست که داریم یک گفتوگوی کمدی انجام میدهیم! ما ایرانیها شوخ هستیم و روحیه بذلهگویی داریم. اینجا هم سه مرد ایرانی را میبینیم که زندگی و مشکلات خودشان را دارند اما در تعامل با یکدیگر به چالشهایی میرسند که خنده ایجاد میکند. برای آدمی که در دل آن چالش است، شاید ماجرا خیلی بغرنج باشد، ولی برای کسی از بیرون نگاه میکند، موقعیت کمدیست. به نوعی میشود گفت این نمایش، کمدی است اما سعی نداشتیم تماشاگر را بخندانیم.»
فرید رحمتی: «اشکان» کلکسیون بدشانسی است!
فرید رحمتی، سال ۸۹ از شاگردان زندهیاد حمید سمندریان بوده و کارش را با بازی در نمایش «غرب غمزده» نوشته مارتین مکدونا آغاز کرده و با نمایشهای «جمجمهای در کانامارا»،«گلنگری،گلنراس» اثر «دیوید ممت» و کارگردانی خودش،«همه پسران من» اثر «آرتور میلر» و «خاکسفید» ادامه داده است. او در نمایش «لئوناردو داوودنژاد»، ایفای نقش «اشکان» را برعهده دارد.
فرید رحمتی درباره پیوستن به اجرای نمایش «لئوناردو...» میگوید: «من داشتم نمایشی را کارگردانی میکردم به نام «زیرسیگاری» و آنجا با حسین کشفیاصل آشنا شدم. ایشان در کار من بازی میکردند اما تولید آن نمایش به وقفه افتاد که البته مشکل در حال رفعشدن است و انشاالله امسال آن را روی صحنه میبریم، ولی قسمت شد به جای اینکه حسین در کار من بازی بکند، من برای او بازی بکنم. ایشان متن نمایش را،که اقتباسی از نمایشنامه «هنر» بود، برایم فرستاد. من آن نمایشنامه را خیلی دوست دارم، منتها در متن یاسمینا رضا، دغدغهها و ارتباطی که بین شخصیتها شکل میگیرد، مربوط به فرهنگ آنهاست. من خیلی لذت بردم از اینکه آن متن در فرهنگ ما اقتباس شده. خودم هم به عنوان بازیگر دوست دارم فضاهای متفاوتی را تجربه بکنم، یعنی از آن ژانر جدی کف خیابانی در نمایش «خاکسفید» که برایم چالشی بزرگ و از خودم خیلی دور بود، حالا با کاراکتری طرف هستم که کمدی موقعیت دارد. سعیام این بود نقشم را در فضای کمدی موقعیت بازی بکنم و با دیالوگ و کارهایی که دوست ندارم، به سمت خنداندن تماشاگر نروم.»
رحمتی در مورد برخورد با نقش «اشکان» میگوید: «وقتی آقای کشفی متن را برایم فرستاد، نگفت کدام نقش را بخوان. من هر سه کاراکتر را خواندم و هر سه را دوست داشتم. در جلسههای آغاز تمرین، کاراکترهای دیگری را هم خواندم، چون اولین نفری بودم که به گروه اضافه شدم، ولی چالش بازی در نقش اشکان را خیلی دوست داشتم. او کاراکتریست که خیلی نمود بیرونی در جامعه دارد؛ آدمی که زن و بچه دارد و در زندگیاش موفق بوده و حالا به مشکل مالی خورده! سطح طبقاتی اشکان کمی از دو کاراکتر دیگر بالاتر و به نوعی لیدر آنهاست اما او کلکسیون بدشانسی است. بدشانسیهای او حد ندارد و آنقدر پیش میرود که به جنون میرسد. آن خنده پایانی خندهای است که انگار دیگر از هر قید و بندی در دنیا رها شده. من کاراکتر اشکان را درونگرا نمیبینم. او خیلی برونگراست و هر لحظه واکنشهایی نشان میدهد. این روند که کاراکتر را مدام به چالشهای اقتصادی و اجتماعی میکشاند،کانسپتهای خوبی از کاراکتر به من میداد.»
این بازیگر یادآوری میکند: «خودم بازیگر نقشهای رئال هستم و بازیهای جنس رئال را دوست دارم. سبک کار «لئوناردو...» به ما فضا میداد که به سمت کارهای دیگری برویم، ولی من کاملاً رئال با قصه برخورد کردم. حتی با اجازه نویسندهمان، رتوشهای کوچکی در متن انجام دادیم.کارگردان هم دست ما را باز گذاشت تا اتودهای مختلف بزنیم، یعنی کاراکتر را خیلی بستهبندیشده و مهندسیشده نمیخواست. من و کارگردان به فضای ذهنی یکدیگر نزدیک بودیم و تلاشمان را کردیم که بشود. امیدوارم شده باشد.»
مهیار اسلامی: سلیقه مخاطب امروز تغییر کرده!
«مهیار اسلامی» سال ۸۹ در کلاسهای زندهیاد حمید سمندریان شرکت کرد و دو سال زیر نظر او بود. آخرین نمایشی که او به عنوان بازیگر در آن حضور داشته، نمایش «اتاق» بود به کارگردانی زندهیاد «ساشا کشوادی» در سال ۱۴۰۰ بود. او طی یازده سال گذشته، حدود ده تئاتر کار کرده که دو مورد کارگردانی و باقی موارد بازیگری بوده است. اسلامی با حسین کشفی اصل از سال ۹۸ آشنایی داشته و با فرید رحمتی جزو در کلاسهای استاد سمندریان همدورهای بوده. آنها در گروه تئاتر «ریما» با هم فعالیت دارند و در واقع رحمتی، او را برای بازی در نقش «گارمون» به حسین کشفی اصل پیشنهاد داد.
اسلامی درباره نمایش «لئوناردو داوودنژاد» میگوید: «ساختار نمایش «لئوناردو...» بر اساس نمایشنامه «هنر» یاسمینا رضا است اما خیلی ایرانیزه شده که به نظرم میتواند اتفاق خیلی خوبی باشد. این که نویسندههای ایرانی بتوانند نمایشنامههای خارجی را که به خاطر سواد و پیشینه نمایشنامهنویسی غرب ساختار قدرتمندی دارند، ایرانیزه کنند، اتفاق خوبی است. غربیها از ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نمایشنامهنویسی دارند! به همین دلیل نمایشنامههای خارجی استحکام و قدرت بالایی دارند اما مخاطب امروز هم تغییر کرده و در واقع دوست دارد نمایشنامه ایرانی ببینند تا راحتتر با کار همذاتپنداری بکند. سلیقه مخاطب عوض شده! این اتفاق خوبیست که ما استحکام نمایشنامههای غربی را داشته باشیم و نویسندههای ما این هنر را داشته باشند که آنها را ایرانیزه یا باورپذیرتر بکنند تا به فرهنگمان نزدیکتر بشود. به نظرم آقای حسین کشفی و محسن میرزاخانی (نویسنده) اتفاق خوبی را رقم زدهاند.»
این بازیگر در خصوص ایفای نقش خود در نمایش «لئوناردو...» میگوید: «بخش زیادی از شکلگیری نقش «گارمون» مربوط به راهنماییهای حسین است. من قبلاً با او کار نکرده بودم اما از نظر سلیقه هنری خیلی به هم نزدیک بودیم و از راهنماییهایش صددرصد استفاده کردم، چون اتفاق درست را رقم میزد و یک تعامل دوطرفه با همدیگر داشتیم. خیلی از او ممنونم. در واقع ما این نقش را با هم ساختیم. من یکسری اتود زدم و حسین ایدههای خوبی داد. با هم چیزی را ساختیم که هر دو از آن لذت میبریم. امیدوارم کارگردان از بازی من راضی باشد.»
اسلامی میافزاید: «ما در تمرینها، بداههپردازیهایی انجام میدادیم. طی اتفاق درستی در تمرینها، دست ما خیلی برای بداهه باز بود؛ چه از نظر دیالوگ و چه حرکت و اَکت، بداهههای زیادی داشتیم. آنهایی را که دوست داشتیم نگه میداشتیم و آنهایی که دوست نداشتیم خیلی راحت حذف میکردیم. البته بداهه در اجرا کار نادرستی است، چون بازیگران نباید غافلگیر بشوند و تمرکزشان به هم بخورد. خودم هیچوقت این کار را نمیکنم که در اجرا چیز جدیدی خلق بکنم تا همه غافلگیر بشویم.»
بازیگر نقش «گارمون» با اشاره به اجرای نمایش کمدی در شرایط اجتماعی فعلی میگوید: «اتفاقی که طی ماههای گذشته رقم خورد و در هفت ماه اخیر تئاتر تعطیل شد، برایم خیلی عجیب بود! چرا باید تئاتر تعطیل بشود؟! تئاتری که نگاه خیلی پویا، فرهنگساز و متفکری دارد. فکر میکنم تئاتر تنها صنفیست که اینقدر تحت فشار بود که تعطیل بشود! البته این نگاه، مربوط به دو سه ماه اول است و من مخالف بودم که تئاتر دیدن تعطیل بشود. تئاتر دیدن مُخل هیچ حرکت یا جنبش اجتماعی نیست. من هیچگونه تناقضی بین شرایط موجود و تماشای تئاتر نمیبینم. اگر تئاتر را یک شغل در نظر بگیریم، همه دارند کارشان را میکنند، چرا کار ما باید تعطیل بشود؟ برتولت برشت را به یاد بیاورید. او زمان جنگ جهانی دوم که دنیا هفتاد میلیون کشته میداد، نمایشنامه مینوشت و کار میکرد. از هیچ آدم بزرگی نمیشنوید که تئاتر را تعطیل کنید. اگر معتقدیم فرهنگ مثل غذاخوردن یا نفسکشیدن است، پس چرا غذاخوردن فرهنگی را باید تعطیل کرد؟ کارنکردن اشتباهترین تصمیم ممکن در تئاتر است.»
نمایش «لئوناردو داوودنژاد» به کارگردانی حسین کشفی اصل و بازی فرشید قلیپور، مهیار اسلامی و فرید رحمتی هر شب (غیر از شنبهها) ساعت ۲۰:۳۰ در سالن انتظامی خانه هنرمندان ایران اجرا میشود. علاقهمندان میتوانند با مراجعه به سایت تیوال بلیت این نمایش را پیشخرید کرده و به تماشای آن بنشینند.
منبع: ایران تئاتر/