به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
شناسه مطلب: 64584
در نمایش های ابراهیم پشت کوهی با فضای راز آلود ، صدای محصورکننده سازهای جنوبی از قبیل ساز باران ، قانون وصدای غریب ،بم و گرم خواننده جنوبی روبه رو می شویم.
آخرین اثر صحنه ای پشت کوهی بر اساس رمان آخرین انار دنیا نوشته بختیار علی پیش که از این از سوی انتشارات افراز منتشر شده است درروی صحنه اجرا می شود. ابراهیم پشت کوهی نام آشنایی درحوزه تئاترتجربی در کشورمان است و از معدود شهرستانی هایی است که نمایش هایش قابلیت اجرا درسالن های نمایشی تهران دارد . ابراهیم پشت کوهی بچه خونگرم بندرعباسی، دراجراهایش رد و نشانی از اقلیم جنوب به خوبی قابل بازخوانی است .وی اولین بار با بچههای مدرسه شهید سایانی، نمایشی برای جشنواره دانشآموزی اجرا کردد؛"باران سنگ" که برای آن جایزهی بازیگری گرفت. او نمایشنامهنویس برگزیدهی کشور به انتخاب کانون نمایشنامهنویسان ایران در سال ۷۹ است. تی تووک ننام گروه نمایشش است . نمایش های "دوزخ "، "لنجهای بیبادبان"، "مرد لور"، "وقتی ما برمیگردیم دو پای آویزان مانده است"، "عالی و فاطی"، "معشوقهی من خواب است"، "رنگ زدن آن خانهی فراموش شده"، "دیوان نان"، "چگونه یک کولی کر مرغ دریایی را روی آب خورد"، "تاریخ سرکوب"،"اعداد در بیابان". "تنها سگ اولی میداند چرا پارس میکند"( برگزیدهی بیست و نهمین جشنوارهی بینالمللی تئاتر فجر) و "از استخوان خالی شدن "ازجمله نمایش های اجرا شده این گروه محسوب می شوند. نمایش«آخرین انار دنیا» نوشته و کاری از ابراهیم پشت کوهی است که از ۱۲ مهرماه ساعت ۱۹:۳۰ در سالن سایه تئاترشهرروی صحنه رفته است. این اثر نمایشی تا ۱۲ آبان ماه روی صحنه خواهد بود. در نمایش اخرین انار دنیا داستان تقابل جنگ و عشق را روایت می شود. در این اثر نمایشی محمدسایبانی، حسین اصیلی، الهام اسکندری، بهنام پانیزه، ساراشاهی، میراث پریدار، سعید عیسایی، وحید فراهانی، النازامینی، فاطمه احسانفر به ایفای نقش میپردازند. همچنین سیما کهنمویی دستیارکارگردان، ابراهیم پشت کوهی طراح صحنه، فاطمه پشت کوهی طراح لباس، پیمان بخشی طراح نور، موسی عامری طراح نشانه، بودا عباس نیا طراح پوستر، نهاد مولودی فر ساخت دکور، رامونا شاه مدیر روابط بینالملل، احسان حاجی پور مدیر روابط عمومی، احمد رضا حجارزاده مشاور رسانه، امیر پارسائیان مهر مشاور تبلیغات و بودا عباس نیا و مهدی آشنا عکاسی این اثر را برعهده دارند.
درساختار نمایش یک نگاه نقادانه به جنگ و کشت و کشتار آدم ها دیده می شود؟
هنرمندحتی متاثرازهوایی که تنفس می کند قرار می گیرد و این تاثیر از وقایع در دراز مدت درآثار هنرمند خودش را نشان می دهد. دنیای به ظاهرمتمدن امروزدرگیر وحشانه ترین خشونت ها شده است و با القاب و عناوینی نظیردمکراسی خودش را توجیه می کند. درطول تاریخ همیشه مردم کوچه و بازارقربانیان اصلی خشونت هستند ودربرخی ازکشورهای همسایه خشونت بی داد می کند وما در کانون این خشونت احاطه شده ایم.بنابراین به عنوان هنرمند وظیفه خودم می دانستم نسبت به این خشونت واکنش نشان بدهم .
با دیدن نمایش آخرین انار دنیا به یاد آثار واریته مانند فدیکو فلینی افتادم که درآن ترکیبی ازغم ، شادی ،عشق و مرگ وغیره دیده می شود. چقدربه این نگاه اعتقاد دارید؟
اشاره درستی انجام دادید. فدریکو فلینی ازکارگردان محبوبم است و هراثرهنری یک جهان است وعصاره ای اززندگی و شرایط زیست آدمها است . در نمایش ما زندگیب ا همه فراز و فرودهایش دیده می شود. من یک تئاتررا پرازغم و شادی وعشق و غیره می دانم و سعی ام این است که به درستی این را درجهان اثرم نشان بدهم و تماشاگر فضای جدیدی را تجربه کند.
چقدر به جهان اثر نویسنده داستان نمایش وفادار بودید؟
چاپ این رمان بختیارعلی درایران به دوره نهمش رسیده است وآخرین اناردنیا جزوء پرفرش ترین رمان های سال های اخیراست ودرخیلی ازکشورها ترجمه شده است وسترگ ترین رمان کردی محسوب می شود.چیزی که دراین رمان برایم جذابیت داشت این است که او در باره جنگ حرف می رند اما اهل آه و ناله کردن نیست و سیاه نمایی نمی کند که مردم بدبختند . بلکه از زیر خاکستر جنگ به زندگی ، عشق و دوستی اشاره می کند. معمولا در رمان هایی که به جنگ پرداخته می شود زاویه دید نویسنده تلخ و گزنده است.اما بختیارعلی جنگ را به پس زمینه می راند و درنهایت این رئالیسم جادویی است که دررمان موج می زند و درراستای سایر کارهای نمایشی ام حرکت می کند.
شما به خوبی فضای زندگی گرم اقلیم جنوب را به نمایش تزریق کرده اید؟
تلاش کردم در نمایش یک تلفیق فرهنگی نشان بدهم. سیاستمداران بسته به سیاست هایشان گاهی به دولتی نزدیک و یا ازدولتی فاصله می گیرند. اما وطن به قول ابراهیم گلستان موقعیت جغرافیایی نیست ،بلکه یک موقعیت فرهنگی است. بنابراین یک همذات پنداری وقرابتی با رمان درمن وجود داشت که با فضای جنوب تلفیقش کردم تا جهان شمول بشود ودرجغرافیایی کردستان خلاصه نشود .بنابراین فضای نمایش به مردم و انسانیت تسری پیدا کرده ومرزی وجود ندارد وهرتماشاگری ازهرنقطعه جهان می تواند با آن ارتباط برقرارکند .
استفاده از آوا و موسیقی چقدر درروایتگری نمایش برایتان دارای اهمیت بود؟
برای پاسخ به این سوال شما را ارجاع می دهم به صحنه سرقبرمحمد دل شیشه ، که خواهران سپید آواز می خوانند و مردم شهرهم درپایین دکور با این آوازهم نوا می شوند وبا شخصیت "سیاس" روبه رو می شوند. بنابراین موسیقی در ساختار نمایش کارکرد دراماتیک دارد.البته باید در نظر داشته باشیم که نمی توانستیم از خواندن تنهایی زنان در این صحنه استفاده کنیم. من کارکرد بهتری برای این استفاده از این محدویت انجام دادم و آن را تبدیل به فرصت کردم ومردم نقش اساسی پیدا کردند ومعمولا در شادی ، جنگ ها، دعواها و نزاع ها تماشاگر هستند و بعد می روند و مصداق این مثل معروف است که " مرگ خوب است ، اما برای همسایه". در این صحنه حضور موسیقی باعث اکتیو شدن مردم می شود .در این موقعیت هاهمانطوریکه اشاره کردم موسیقی کارکردهای دراماتیک دارد و روند قصه را به جلو می برد. در باره قضیه محمد دل شیشه و آوا و سازخواندن خواهران سپید برسرمزارش ،آوا و مویسقی اندوه شخصیتها را نشان می دهد وفضا سازی می کند.
نکته جذاب در این بحث استفاده از ترانه های جنوبی و کردی است؟
بله، با این استفاده حس هرصحنه و فضای مورد نظر به وجود می آید و تئاتر به جزاین برای من معنی ندارد. فضایی ساخته شود و مخاطب درگیرجهان اثرمی شود وخودش را فراموش می کند.
در جای از نمایش بازیگر تماشاگر را به مشارکت در نمایش دعوت می کند. آیا وجود این صحنه ها از قبل طراحی شده بود و یا بازیگران بسته به تشخیصشان آن را در نمایش به کار می برند؟
از همان روزهای اول تمرین به این مسئله فکر کرده بودم و دقیقا جای چنین فاصله گذاری مشخص شده بود و اعتقادی به بداهه سازی در حین اجرا از سوی بازیگر ندارم ودر کارهایمان همه مسائل تمرین می شود. بازیگر هم باید خوب کار کند که مخاطب تصور کند که برای با اول است که چنین فاصله گذاری در نمایش انجام شده است. دراین صحنه تماشاگر در واقع تبدیل به رفقا و همرزمان "سیاس " دوم می شوند و بعد سوال می شود که " آخرین بار کی گریه کردی ؟". و این جمله ما را ارجاع می دهد به درون خودمان و اینکه غم دیگران را بخوریم وبی تفاوت نسبت به اتفاقات دور و برمان نباشیم.
استفاده از یک خروس و یک لاک پشت کارکرد مفهومی درنمایش دارد ویا کارکردی زیبا شناسانه ؟
لاک پشت نشانه کهن بودن و آرام و پیوسته حرکت کردن است و یک جور تاریخ سرزمینی است که در دست یعقوب صنوبر قرار گرفته است .خروس هم دلالت براین مسئله دارد که این آدم در بحبوبه جنگ تنهایی اش را با یک حیوان پر می کند و البته می تواند معنای زیبا شناسانه ای هم داشته باشد و قضاوتش را بر عهده مخاطب قرار می دهم .
گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی