رضا میثاق پس از هشت سال کار طاقت فرسا در ژاپن به خانه باز می گردد تا با اندوخته زحماتش زندگی خود و خانواده اش را دگرگون کند غافل از اینکه در مدت هشت سال نبودش اتفاقات دیگری در خانواده رخ داده.
سومین ساخته سیاوش اسعدی مانند دو ساخته قبلی او فیلمی اجتماعی و خیابانی از آدمهای حاشیه ای است با این تفاوت که درخونگاه نشانه های پررنگی از فیلم نوآر را با خود به همراه دارد البته به همراه برخی اشتباهات که به آن اشاره می کنم.
در خونگاه از محلههای قدیمی تهران است که در نزدیکی بازار تهران و پیرامون خیابان پانزده خرداد قرار گرفته و امروزه خیابان شهید اکبرنژاد نام گرفتهاست. درخونگاه در قدیم در بخش «سنگلج» قرار داشت. اسماعیل فصیح، نویسنده ایرانی که خود زادهٔ محلهٔ درخونگاه است دربارهٔ این محله مینویسد: «بازارچه درخونگاه طهران از زمان قاجار وجود داشته، شاید اوایل «درخانقاه» بوده. نمیدانم؛ ولی موجودیت و مفهوم «درخونگاه» حالا برای من یک حالت فکری دوران کودکی است تا یک «بازارچه». مکانش هم البته کوچهای است طرفهای چهارراه گلوبندک. بازارچه کوچک درخونگاه هم هنوز وجود دارد. آدمهایی که در آنجا وجود داشتند و من را به گریه میانداختند یا میخنداندند، یا عشق میورزیدند همه در ذهن من حک شدهاند؛ ولی خب، انسان در تولید یک اثر هنری زندگی را کپی نمیکند، بلکه برای آن درد یا عقده طرحی مشخص میکند، شخصیتهایی میسازد، حال و هوایی را ایجاد میکند، زمینه و زمان و علت وقوع این قضایا را مشخص میکند و مهمتر از هر چیز «تز» آن را روشن میکند».شعبان جعفری ملقب به شعبان بیمخ و شعبان درخونگاه نیز متولد محله درخونگاه بود و از اواخر دهه بیست، زمانی که از یک دوره تبعید به تهران برگشت در همانجا ساکن ماند و باشگاهش در همان محل بود. داریوش مهرجویی کارگردان و مترجم ایرانی در درخونگاه به دنیا آمد.حمید شیرزادگان، از قهرمانهای فوتبال دهه چهل ایران در سال ۱۳۲۰ در محله درخونگاه به دنیا آمد و در همان نزدیکی در خیابان شاپور زندگی کرد.
در لغتنامهٔ دهخدا آمده: درخوانگاه را شاید بتوان گفت جایگاهی که خوانی میگستردند و مردم را به مهمانی میخواندند ورهگذران را میپذیرفتهاند و در میان عوام برای واژهٔ «درخونگاه» آورده اند: در تکیه درخونگاه نخلی وجود دارد که به گفته اهالی محل، به زور دعوا و خونریزی به این محل آورده شده و همین خونریزی علت نامگذاری این محله است.
همه این توضیحات که در بالا امد و البته با یک جستجوی ساده اینترنتی هم به آن دست یافت سابقه و تعاریفی از درخونگاه است که عنوان فیلم جدید سیاوش اسعدی است و البته انگونه که در تیتراز و لوگوی ابتدایی می آید ظاهرا نگاه سازندگان به انتخاب این نام همان نگاه و تعریف عوام از درخونگاه بوده و البته در همراهی با داستان فیلم به رگه هایی از تعریف لغتنامه دهخدا نیز برخورد می کنیم که با نام فیلم همراه و همگام است. در این مسیر البته فیلمنامه دچار اختلافات فاحشی در روایت تاریخی خود شده است. انگونه که در ابتدای فیلم به تماشاگر خاطر نشان می شود داستان در سال 1370 می گذرد اما تیم فیلمنامه نویس درخونگاه متشکل از نیما نادری و سیاوش اسعدی با کمال تعجب از بدیهی ترین موارد انطباق رخدادهای پیرامون قصه با سالی که داستان در آن اتفاق افتاده غافل شده اند و بعبارت دیگر هیچگونه تحقیقی را در این زمینه انجام نداده اند. افسانه سلطان و شبان سریالی بود که در دهه شصت از تلویزیون ایران پخش شد اما با کمال تعجب در این فیلم شاهد پخش آن در دهه هفتاد هستیم انهم در دورانی که پخش مجدد در تلویزیون مانند اینروزها اصلا رایج نبود. به همین مساله اضافه کنید سریال سالهای دور از خانه یا همان اوشین معروف را که آنهم قبل از سال هفتاد و در میانه دهه شصت در تولویزیون نمایش داده می شد. برخشی از دیالوگهای ملیحه درباره جنگ و بمباران و شهدا نیز بی توجه به وقوع زمان داستان و انطباق آن با تاریخ نشان از اشتباه فاحش فیلمنامه نویسان در این حوزه دارد و به همه اینها بیفزایید لوکیشنهای تعقیب و گریز رضا و ابراهیم که اساسا فاصله جفرافیایی زیادی با محله درخونگاه دارد والبته استفاده از لوکیشن آشنای زندان قصر به عنوان آسایشگاه بیماران روانی نیز ناظر به همین اشتباهات عجیب تاریخی است. با همه این مسائل اما درخونگاه خط داستانی سرراست و قابل پذیرشی دارد و البته شخصیت پردازی خوب کاراکتر رضا با بازی متفاوت و خیره کننده امین حیایی به قوت این بخش افزوده است. اینکه در سطور بالا اشاره کردم رگه هایی از فیلم نوآر در درخونگاه وجود دارد به دلیل تعاریفی است که از فیلم نوآر ارائه شده است و ویژگی هایی که برای این گونه متصور شده اند ازآن جمله می توان به این مولفه ها اشاره کرد:بسیاری از صحنهها در شب میگذرند و نورپردازی پُر کنتراست بر صحنهها حاکم است.با قاببندیهای مورب و خطوط شکسته روبرو هستیم که حس عدم ثَبات و عدم تعادل را القا میکند.خیابانهای خلوت نوآر عموماً خیس و باران خورده هستند.نوآر اندوهناک است و جبری. تقدیری از پیش محتوم انگار بر پیشانی شخصیتها حک شده و گریزی از آن وجود ندارد.به لحاظ روایی نیزسرگشتگی و سرخوردگی قهرمان مرد به دلیل درست پیش نرفتن برنامه اش سبب می شود که با این مولفه ها اثر جدید سیاوش اسعدی را یک نوآر بدانیم. و البته پایان بندی تکان دهنده و شگفت انگیز درخونگاه نیز مهر تاییدی است بر تقدیر محتوم شخصیت اصلی فیلم.
بازیها اصلی ترین نقطه قوت فیلم هستند. از نقش آفرینی خیره کننده امین حیایی و پانته آ پناهی ها تا بازی خوب و اثر گذار ژاله صامتیف مهراوه شریفی نیا و نادر فلاح همه و همه در خدمت پیشبرد داستان و ساختار فیلم قرار گرفته و موفق عمل کرده اند به همه اینها تصویر برداری و نورپردازی مناسب، طراحی صحنه خوب و مسیقی جذاب فیلم را هم باید اضافه و تاکید کنیم درخونگاه فارغ از فیلمنامه پر اشتباهش دارای ساختاری منسجم منظم و حرفه ای است که بر اساس قواعد و اصول سینما پیش می رود و از این منظر می بایست این اثر را گامی مثبت و رو به جلو برای سیاوش اسعدی بعد از فیلم جیب بر خیابان جنوبی تلقی کرد اگرچه وضعیت اکران مافیایی و نازل این روزهای سینمای ایران به ما می گوید که درخونگاه توفیقی در اکران عمومی نخواهد یافت اما یکی از آثار خوب سینمای ایران و اثر مثبتی در کارنامه سازنده اش خواهد بود.
لاله محمودی
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران