در دوشنبه های نقد تئاتر رضا آشفته متن نمایشنامه بیله دیگ، بیله چغندر را تلفیقی از درام غربی و ایرانی دانست که در قالبی خوش ساخت یک کمدی امروزی شده و هومن نجفیان بازی الهه جمشیدپور بازیگر نقش نسرین و سیاه را یکی از اتفاقات مهم نمایش های سنتی ما دانست اما این دو منتقد همچنان تاکید کردند که می شود همچنان این اجرا را با انرژی و توانمندی بالاتری هم پیش روی مخاطب قرار داد.
به گزارش کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، در این نشست که شامگاه دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۹۸ در تالار سنگلج برگزار شد، منیژه داوری، کارگردان نمایش «بیلهدیگ، بیلهچغندر» در ابتدا نشست درباره خود و چگونگی انتخاب متن گفت: من 22 سال افتخاری شاگردی در کارهای آقای فتحعلیبیگی را داشتهام و فقط هم نمایشهای سنتی کار کردهام. متن «بیلهدیگ، بیلهچغندر» یکی از متنهایی است که آقای فتحعلیبیگی گردآوری کردهاند و به نوعی بازنویسی شده. نویسنده متن اصلی در واقع «میرزا حبیباللهخان اساسی» است و با متنی که الان میبینید، کمی متفاوت است. بیشتر ساختار متن من را جذب کرد، چون تا حدودی با باقی کارهای سنتی متفاوت بود. یعنی ما دو صحنه موازی با هم داشتیم. نمیدانم چقدر توانستهایم این را نشان بدهیم. متنِ اصلی خیلی تکرار دارد و زمانی که آن متن را اجرا میکردند، حدود چهار ساعت میشد. ما متن را بر مبنای حوصله تماشاگران امروز سعی کردیم طوری طراحی بکنیم که از آن حالت خارج بشود. نکتهیی که من را برای اجرای متن جذب کرد، همین ویژگی خاص آن بود. یکی دیگر از جذابیتهای متن، این بود که نقشِ سیاه را یک خانم باید بر عهده میگرفت! گروه اجرای ما هم خدا را شکر ترکیبی از هنرمندانی بودند که قبلاً نمایش سنتی کار کرده بودند. از آنجا که دوستان بازیگر با این نوع نمایش آشنا بودند،کارکردن در این فضا برای ما کمی راحتتر بود. خیلی زحمت کشیدند. از همه آنها تشکر میکنم. در کل این متن را خیلی دوست داشتم. نمیدانم چقدر در اجرا موفق بودهام.
او افزود: این نمایش قبلاً سال 96 در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی و در تئاترشهر اجرا شده بود و بعد از دو سال موفق شدیم آن را به اجرای عمومی برسانیم. پیش از این نمایش دیگری کار کرده بودم به نام «یوسف و زلیخا» که متن آن هم متعلق به آقای فتحعلیبیگی بود. آن نمایش را در سه پرسوناژ بسته بودیم، یعنی هر بازیگر حدود هفت یا هشت نقش را بازی میکرد. نمایشهای دیگری هم بوده که من بیشتر به عنوان بازیگر در آنها حضور داشتم و در خدمت آقای فتحعلیبیگی بودم. من بیشتر بازیگر هستم تا کارگردان.
رضا آشفته، منتقد نیز برداشت فتحعلی بیگی را به نوعی تلفیقی دانست که در متن اش سیاه را از روحوضی ایرانی گرفته و در کنارش یک متن آدابته شده از متون غربی داشته و از تلفیق این دو به متن خووش ساخت رسیده که در آن کمدی به معنای اخصش اتفاق می افتد. نوآوری او به دلیل سیاه گرفتن زن هست. زنی که به لحاظ سنتی چنین حضوری در نمایش های ایرانی نداشته و حالا این برداشت امروزی است و زن دارد نسبت به اتفاقات و پدیده های اجتماعی کنش مند می شود و دارد حق خود را می گیرد و در برابر ناملایمات و نامردمی ها می جنگد و حتی سربلند هم بیرون می آید.
داوری درباره قدمت متن گفت: متن اصلی که آقای فتحعلیبیگی بر اساس آن، نمایش «بیلهدیگ...» را گردآوری کردند، نزدیک به ۵۰ سال قدمت دارد و البته آن متن با این نمایش خیلی متفاوت است. نمایش اصلی در حقیقت هر اتفاقی که بین برادرها یا صحنه ارباب تقسیم شده بود، این تکرار بود، یعنی یک بار بازی میشد و بعد دوباره با نفر بعدی بازی میشد، و اینکه تیپها، تیپهایی نیست که ما در این کار داشتیم. به جای سیاه و لوطی و زنپوش و غیره فقط بازی با لهجه داشتیم. یک شخصی وارد میشد لهجه قزوینی داشت، یکی دیگر لهجه لُری داشت اما تیپ خاصی نداشت. ما تصمیم گرفتیم به جای اینکه یک روند تکراری را مثل باقی نمایشهای طی بکنیم، بیاییم این تیپها و شخصیتهایی را که در نمایشهای ایرانی و سنتی استفاده میشود و خیلی برای مخاطب جذابتر است، استفاده بکنیم. در متن اصلی فقط همان سیاهِ زن وجود داشت، ولی ما یکی دیگر از شخصیتها را هم سیاه گرفتیم.
این کارگردان درباره افزوده های خود به متن و تغییراتی که در آن داده اند، گفت: نکتهیی که باید یادآور بشوم اینست که شخصیتهایی که ما در نمایش اضافه کردیم، مثل سیاه، لوطی و زنپوش در واقع ایده خودمان بود و در متن آقای فتحعلیبیگی نیست. ما با اجازه ایشان به نمایش اضافه کردیم. در متن اصلی فقط افرادی با لهجههای مختلف و مبتنی بر کمدی تقلید بود. برای اینکه تغییری در فضای متن ایجاد بکنیم، خودمان شخصیتهای دیگری را وارد کردیم. شخصیت نسرین (سیاه) در متن اصلی وجود داشت و آنجا هم سیاه بود. نمایشنامه در واقع فقط یک سیاه دارد، چون نوکر حمید میخواهد سیاه را تقلید و بازی بکند اما سیاه نیست. فقط نسرین سیاه است. در صحنهیی که نوکر صورتش را سیاه میکند، نکتههای ریزی را گذاشتهایم که او حتی متوجه زبان کاکایی سیاه نمیشود. مثلاً وقتی سیاه میگوید «باید کورِش میکردی»، او متوجه منظورش نمیشود. چون آن نوکر، واقعاً سیاه نیست. بلکه خودش را سیاه کرده! در اصل سیاهِ نمایش، همان نسرین است. اینکه چطور حاجفرج متوجه قضیه میشود، از طریق نامه است. او وارد خانه میشود و قاعدتاً نامه را میگیرد و میخواند، ولی ما دیگر آن صحنهها را نشان ندادیم. بعد میبینیم نامه به دست مهرآفاق و نسرین رسیده و آنها دارند با نامه بازی و جر و بحث میکنند اما در این نمایش ما خیلی فکر کردیم منطقهایش را به هم بچسبانیم، چون متن خیلی سختی بود برای کارکردن. حضور استاد امیر پارسی در این نمایش خیلی برای ما ارزشمند بود و همچنین باقی دوستان. روی این متن گروه خیلی زحمت کشیدند که به نحوی فضاهای خالی آن را پُر بکنیم، طوری که هم منطقی باشد و هم پیامش را برساند. چیزی که در این متن برای من خیلی جالب بود، این بود که با وجودی که متن خیلی قدیمی است اما پیامش خیلی بهروز بود، یعنی همان شکل ازدواج جوانان امروزی. انگار آن زمان هم اینگونه بوده که به شکل نادرستی به خواستگاری میرفتند یا به خاطر مسائل دیگری، دخترها را فریب میدادند. از این نظر متن خیلی برایم جالب بود.
هومن نجفیان بیله دییگ، بیله چغندر را نمایشی دانست که بر اساس نمایش های تقلید نوشته شده است، و گفت: در این نمایش ها بازیگران به تقلید رفتار وگفتار انسان های پیرامون خود می پرداختند و سیاه تکامل یافته همان نمایش های تقلید است. یکی از ویژگی های این نمایش حضور نسرین زن سیاهی است که عاشق می شود یاوانمود می کند. عاشق است این به زبان آوردن احساس وواکنش های زنانه یکی ازمولفه های این نمایش واین نمایشنامه است وکوشش این سیاه زن ؛درافکند ن طرحی نو، باعث بهجت وسرور تماشاگر می شود.
او افزود: همان طور که می دانید دیدگاههای بیشماری درباره تیپ سیاه و مقوله عشق درنمایش های سیاه بازی وجود دارد که من این دیدگاهها رااززبان جواد انصافی پژوهشگر وسیاه باز شنیدم. جواد انصافی در پژوهشهای خود دریافته برخی ازسیاه بازها تحت تاثیراندیشه های احمد موید از بزرگان هنرسیاه بازی؛ براین باورند که سیاه تعلق زمینی ندارد وعاشق نمی شود اماسعدی افشار براین باور بود که سیاه عاشق می شود وما دراین نمایشنامه که توسط داوود فتحعلی بیگی بازیگر وپژوهشگر نمایش های سیاه بازی تالیف شده است؛ یک سیاه زن احساسات زنانه وعاشقانه خود رابیان می کند یا حداقل وانمود می کند به باور من این نمایشنامه ونمایش حاضرهم به لحاظ پژوهشی هم به لحاظ زیبایی شناسی حایزاهمیت است.
نجفیان در ادامه به بازیگران نمایش پرداخت و گفت: به گمانم الهه پورجمشید هم براساس آنچه پیشتر ازاودیدم در نمایش قحط الرجال به کارگردانی محمدرضا آزاد فرد یک کمدین است واکنون هم شاهد حضوراو به عنوان سیاه باز هستم. این بازیگر تنها به طنز های کلامی بسنده نمی کند شاید بهتر باشد که بگویم. متلک پرانی او شوخی های کلامی وارجاع به مسایل روز جامعه و.....بسیار کمرنگ است. درحالی که همان گونه که می دانند بیشتر سیاه باز ها درنمایش های سنتی آیینی ما متاسفانه بیشتر به این نوع شوخی کلامی ها می بسنده می کند شاید بتوان داوود معینی کیا دیگر سیاه باز خوب کشورمان راهم به عنوان استناء یادکرد.
این منتقد افزود: الهه پورجمشید بیشتر براساس بیان بدنی تیپ سیاه را خلق می کند که اونیز همانند داوود معینی کیا منحصر به فرد است . از سوی دیگر الهه پورجمشید زبان کاکایی راهم به شیوه خاص خود اجرا می کند ازاین رو باآن که ازهمان کلمات استفاده می کند این زبان را ازآن خود کرده است و این زبان ویژه ومنحصر به فرد باعث ایجاد بهجت وسرو تماشاگر می شود البته می بایست یادآور شد به علت برخی محدودیات های شرعی وعرفی اونمی تواند چنان که سیاه بازان مرد می توانند بی پرده سخن بگویند. یا بی پروا به دست افشانی وپایکوبی و.... بپردازد اما باوجود این محدودیت ها می توان از الهه پورجمشید به عنوان یک کمدین وسیاه باز چیردست یاد کرد.
آشفته، نویسنده این اجرا را یک کمدی امروزی دانست که در آن با توجه به اینکه دو برادر از یک جنس هستند و هر دو به جای عشق دچار حرص و طمع مال و ثروت پدر مهرآفاق شده اند، دستشان رو می شود و هر دو بنابر تمهیدات حاجی و نسیرین (زن سیاه) و مهرآفاق با دو پیرزن که از کلفت های خانه هستند ازدواج می کنند. این تنبیه همان وجه اخلاقی است که همچنان در این متن و اجرا لحاظ شده که چنین باوری لازمه یک کمدی است و در این متن هم همچنان به اصول سنتی و کلاسیک به شکل بارزی رعایت شده است.
این منتقدان همچنان تاکید کرد که در اجرای فعلی جای بداهه پردازی بازیگران خالی است چون نمایش ایرانی چنین چیزی را می طلبد و کمبودش به شکل بارزی در حال حاضر ما را متوجه کاستی اش خواهد کرد که بازیگران باید در حد لازم این گوشه و کنایه های منتقدانه را هر شب به اجرا بیاورند.
آشفته بازیگران مناسب با نقش های بازی دانست که همگی باید انرژی بیشتر و هماهنگی بهتری را ارائه کنند که البته در این شب به دلیل حضور کمتر تماشاگران برخی کم انرژی تر بوده اند ولی بازیگر حتی برای تالار خالی هم همچنان پر انرژی باشد و این اهمیت قایل شدن- حتی برای یک نفر خود باعث بالا رفتن انرژی در حد ممکن خواهد شد.
رضا آشفته، پژوهشگر به عناصر دیداری اشاره کرد که در نمایش های ایرانی کمتر مورد توجه واقع می شود اما از جایی که دیگر سیاه بازی صر نمی بینیم و یک متن تلفیقی دارد اجرا می شود و به جای روی حوض دارد در تالار قاب عکسی اجرا می شود باید ترکیب بندی ها بنابر طراحی صحنه و نورپردازی دقیق تر ترسیم شود و مناسبات دیداری نیز به اندازه بازی ها و دیگر عناصر اهمیت می یابد.
نمایش «بیله دیگ، بیله چغندر» به نویسندگی داود فتحعلیبیگی و کارگردانی منیژه داوری، از پنجشنبه، ۵ اردیبهشت در تماشاخانه سنگلج هر شب ساعت ۲۰:۳۰ اجرا شده است. امیرحسین انصافی، محسن قصری، امیرمحمد انصافی، کوروش رخشندهپی، الهه پورجمشید، آساره هداوند و امیر پارسی در این اثر نمایشی به ایفای نقش میپردازند.