امیر نخستین ساخته نیما اقلیما از آن دست فیلم هایی است که سینمای ایران نیازش را حس می کرد. یک فیلم تجربی در ژانر اجتماعی با داستانک هایی که در نهایت به یک خط یعنی امیر می رسند. امیر سنگ صبور همه آدمهای داستان و حلال مشکلات آنان است بی آنکه دیگران حتی لحظه ای به او و مشکلات بزرگش فکر کنند.و نکته قابل تامل اینکه وقتی مخاطب در دل قصه قرار می گیرد متوجه می شود مسائل و مشکلات اطرافیان امیر به هیچ عنوان قابل مقایسه با مشکلات او نیست و بسیار بسیار کوچک است. کاراکتری که نویسنده از امیر در داستانش تصویر می کند شخصیتی درونگرا با عاطفه کم حرف و با تجربه است و نمای بیرونی این شخصیت البته تا حد زیادی خلاف شخصیت درونی است و شاید همین شخصیت اوست که سبب می شود آدمهای داستان به او اعتماد کنند و بار بزرگ زندگی خود را بر روی دوش او بیندازند و حتی عاشقش شوند.
در مقابل زندگی شلوغ و پر تنش اطرافیان امیر، او ظاهرا زندگی آرامی را سپری می کند و نویسنده با فضاهای اطلاعاتی اندکی که در طول داستان از شخصیت درونی امیر می دهد این آرامش را شبیه آرامش قبل از طوفان نشان می دهد. آرامش و سکوتی که هر لحظه آماده انفجار است. همه اینها اما سبب نمی شود که با یک داستان پر تنش و پر از روایت سرو کار داشته باشیم و به نوعی در داستان کنونی امیر را می بینیم که می بایست خودخواسته یا ناخواسته مشکلات آدمهای ویران شده و سقوط کرده اطرافش را حل کند و تمام و تصور میکنم از آنجا که اساسا نویسنده از هرگونه تعلیق و تنش در داستانش پرهیز کرده، شاهد روایتی تقریبا یکنواخت و تا حدی با ریتم کند هستیم که به نظر می رسد از کمبودهای اصلی فیلمنامه است و می بایست در نوشته ها و فیلمنامه های بعدی به آن دقت شود.
ساختار اما بهتر دقیق تر و حساب شده تر از فیلمنامه است و به نظر می رسد نیما اقلیما در کارگردانی بسیار موفق تر از فیلمنامه نویسی عمل کرده و ظاهر شده است. بازی های بسیار خوب و روان هادی کاظمی و سحر دولتشاهی و البته تا حدی میلاد کیمرام، قاب بندی های بسیار زیبا و البته متفاوت در سینمای ایران که توسط ادیب سبحانی به ثبت رسیده و کاملا در خدمت ساختار و فیلمنامه قرار گرفته و به نوعی تاکید بر حقارت و کوچکی و تنش های درونی آدمهای فیلم در مقایسه با دنیای پیرامونی ایشان است. و این تاکید با نماهایی چرک از تهران سرد و بی روح و یخ زده تکمیل می شود و به نوعی تبر فراموش شدن این آدمها در زندگی روزمره از یکسو و فراموش کردن و نادیده گرفتن آنها از سوی دیگر توسط اجتماع تاکید میکند و بی اغراق باید فیلمبرداری و بازی های این فیلم را از نقاط قوت و ارزشمند امیر محسوب کرد.
در مجموع معتقدم امیر اگرچه شاید نتواند به لحاظ گیشه به موفقیت قابل توجهی دست یابد اما به نظرم ساخت و حضور چنین فیلم هایی در سینمای ایران می تواند به شکل غیر مستقیم به تماشاگران ما متفاوت دیدن و بهتر دیدن را آموزش دهد و البته سینمای ایران نیز از حضور بیشتر فیلم های مستقل و فیلمسازان مستقل همچون امیر و اقلیما بهره مند شود. ضمن اینکه هنر و تجربه خواندن این فیلم از نظر من کاری بیهوده است و اکران آن در گروه هنر و تجربه شاید به نوعی خود زنی و پایان راهی که تازه آغاز شده تلقی شود.