به گزارش تیوال به نقل از
ایران تئاتر شناسه مطلب: 63661
وحید رهبانی فعالیتهای جدی کاری و هنرش را با حضور در نمایش دایره گچی قفازی به کارگردانی زندهیاد حمید سمندریان در سال ۱۳۷۵ آغاز کرد و با حضور در مدیوم دنیای تصویر، سینما و تلویزیون و ایفای یکی از نقشهای مهم، اصلی و محوری مجموعه تلویزیونی خانه ما در کنار رضا عطاران و رضا فیاضی به شهرت رسید
بازی در فیلم بیگ پرد اکشن دوئل باعث شهرت بیشترش شد. رهبانی بهموازات بازیگری و کارگردانی و نویسندگی دستی هم در ترجمه دارد و آثاری از بزرگانی نظیر مارتین مک دونا و یاسمین رضا را به فارسی ترجمه کرده است. نمایش اگر آخرین نمایش رهبانی که بر اساس نمایشنامه نیک پین نویسنده معاصر آمریکایی اجرا میشود. روایتگر زندگی انسان امروزی است که در دایره تردیدها، قطعیتهای خاصش در ایجاد رابطههای دونفره که تحت تأثیر جهانهای موازی است، میتواند به مفاهیم متفاوتی درپی داشته باشد، رابطههایی که سرشار از چالش هستند. از عمده کارهای وحید رهبانی میتوان به کارهای ذیل اشاره کرد: معرکه در معرکه، در انتظار گودو، کرگدن، مرد اتفاقی، الوتریا، هبوط، ھدا گابلر، کابوس نامه و درخت بلوط ، مرد اتفاقی (یاسمینا رضا)، الوتریا (ساموئل بکت) کرگدن (اوژن یونسکو) ، وزنههای بیوزن (مجید شیخ انصاری)، وقت خوب بودن (قاسم انصاری)، مادر پاییزی (سیروس رنجبر) و بازی یالتا (لون) اشاره کرد. نمایش اگر نوشته نیک پین به کارگردانی وحید رهبانی و با بازی او و سارا بهرامی از جمعه ۱۲ شهریور در تالار چهارسو در حال اجرا است. با وحید رهبانی درباره ساختار و جنس شخصیتهای نمایشش گفتوگویی انجام دادهایم.
بر اساس چه ویژگیهایی به سراغ ترجمه نمایشنامههایی از نویسندگان خارجی میروید و در ادامه مثل همین نمایش اگر نوشته نیک پین به اجرای عمومی هم میرسد؟
بسته به شرایط و موقعیتی دارد که در آن قرار دارم. بهصورت معمول و روتین یکی از کارهای موردعلاقهام خواندن نمایشنامه است. این متنها در گوشه ذهنم ثبت و ذخیره میشود و بسته به موقعیتهای که برای اجرا برایم مهیا میشود. این متنها را با سالنی که در اختیارم قرار میگیرد موردبررسی و آنالیز قرار میدهم و متن اگر نیک پین هم با توجه به کم شخصیت بودنش مناسب اجرا در سالن بلکه باکسی مثل چهارسو بود روال کاریم تقریباً همیشه به اینگونه بوده است.
رابطه بین یک مرد زنبوردار با یک زن فیزیکدان چقدر میتواند جذاب و دارای درام باشد؟
جذابیت دراماتیک چنین رابطهای در همین تضاد و دور بودن شغل این دو شخصیت نمایش است. اگر هردوی این شخصیتها موقعیت، تفکر و شغل یکسانی و مشابهی داشتند دیگر رابطه جذابی نداشتند و رابطهشان دراماتیک نمیشد. معنای اصلی درام تقابل و تنش میان دو شخصیت است. مری و رولند به لحاظ شخصیتی و تفکر فرسنگها از هم دور هستند.
فضای نمایشنامه شباهتهای زیادی با متنهای دهه هفتادی آمریکایی که بر اساس آن فیلمهای نظیر قصه عشق ساختهشده است دارد. چقدر به این شباهت اذعان دارید؟
قصه نمایش، قصه نویی است و نویسنده نمایشنامه را در سه سال قبل نوشته است. معتقدم نمایشنامه احوالات امروز آدمها است. مری و رولند درباره مسائل متنوع و امروزی مثل تکس حرف میزند. نمونهای را که اشاره کردید من ندیدهام و بنابراین نمیتوانم درباره شباهتها قضاوتی داشته باشم.
معمولاً رابطههای دونفره در اجرای نمایش به علت فراز و نشیبهایی که دارد دیدنش برای مخاطب جذابیتهای زیادی دارد؟
بله اینگونه است، دیدن مشکلات و چالشهای یک رابطه همیشه موردتوجه مخاطب است. اگر تمام قصه و رابطه خوب و خوش روبهجلو برود جذابیت زیادی برای مخاطب ندارد.
آشنایی، شکلگیری رابطه، انفصال و گسست رابطه، خواستگاری، مرگ و بیماری بخشهای مختلف نمایش اگر هستند که در رابطه بین دو شخصیت تعریف میشوند. به چه دلیل توالی این اتفاقها با توالی مشابه در زندگی آدمها کمی متفاوتتر است؟
من در متن نمایشنامه برای اجرا تغییراتی ندادم و دقیقاً به متن و ساختارش وفادار بودم و معتقدم توالی درستی توسط نیک پین در نوشتهاش مورداستفاده قرارگرفته است. تنها اتفاقی که از بیرون وارد رابطه این دو نفر میشود بیماری مری است. موقع اطلاع از بیماری مری اوضاع از کنترلشان خارج میشود و بخش کوانتومی قضیه با حضور بیماری از بین میرود.
با بیماری مری فضای نمایش به سمت تلخی میرود و فضای جذاب چلنج های میان مری و مرد جوان کمرنگ میشود؟
در لحظه فینال نمایش مخاطب با صحنه تکرار شده رابطه میان مری و رولند مواجه میشود و تأکیدی زیادی روی پایان خوش میگیرد و دوباره مری و رولند را در باشگاه تمرین رقص میبینیم که این بار در ایجاد زندگی مشترکشان به نتیجه میرسند و قرار میشوند بروند و در کافهای نوشیدنی بخورند. اتفاقاً این پایانبندی شاد بعد از فضای تلخ بیماری مری برای مخاطب لازم بود و دوست داشتم تماشاگر باحال خوب از سالن بیرون برود.
با توجه به روایت حالات مختلف رابطه پرتنش میان مری و رولند و تنوع بازیهای شما و سارا بهرامی، برای طراحی بازیهای نمایش چگونه عمل کردید؟
باکار سخت و دشواری مواجه بویم. ترجیح میدهم بخشی که مربوط به بحث فنی کارگردانی و بازیگری میشود را تماشاگر موردبررسی قرارش بدهد و من و سارا بهرامی تلاش کردیم صادقانه بازی کنیم و نرویم به سمت بازیگری صرف. تلاش کردم تماشاگر با دیدن نمایش تصور کند که در خانهای باز است و او دارد بخشی از زندگی یک زن و مرد را نگاه میکند و شاهد خصوصیترین لحظات زندگی این دو نفر هستند که شخص سومی وجود ندارد. کوششم این بود تمام حشو و زوائد اضافی را هرس کنم و دستآخر الماس صیقلخورده را در پیش چشم مخاطب قرار بدهیم.
به چه دلیل تلاش نکردید با دراماتورژی متن را ایرانیزه کنید؟
بههیچوجه اعتقادی به دراماتورژی ندارم و رسمی است که متأسفانه در تئاتر ما مد شده است و از آن بیزارم.
به چه دلیل از دراماتورژی بیزار هستید؟
دراماتورژی عملی است که نویسنده و دراماتورژ در زمان نوشتن نمایشنامه انجام میدهد. در تئاتر ما رسم شده هر گروه نمایشی یک دراماتورژ دارد و هر کاری که دلشان میخواهد با متن نویسنده انجام میدهند و بعدش هم میگویند ما دراماتورژی کردیم.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی