در وصف نمایش «بیست متری» باید گفت آب دستتان است بگذارید زمین و به تماشای آن بروید. «بیست متری» بازتابی عینی و دقیق از وضعیت دیروز و امروز جامعه ما و فرهنگ شهری است. نویسنده نمایش تیغ تیز انتقاد را به دست شخصیتهایی سپرده که گرچه به دیار باقی شتافتهاند، اما گویا هنوز حرفها و حسرتهایی بر دل دارند.
کهبد تاراج چهار شخصیت همطبقه را از محلهای با آداب و فرهنگ سنتی برگزیده تا آداب زندگی و رفتاری یک محله مشهور از کلانشهر تهران را به چالش بکشد، اما او به این بهانه، نگاهی روراست و مستند به خردهفرهنگهای اقشار مختلف جامعه و فراتر از یک محله خاص داشته است. شخصیتهای نمایش جوادیه هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند؛ برای نمونه، مرجان که به نظر میرسد چون اهل کتاب و شعر است، باید کمی فرهیختهتر از دیگران عمل بکند، اما او جایی اعتراف میکند که اگر اشعار بزرگان ادبیات معاصر را میخواند، فقط به خاطر اَدا درآوردن بوده و بس. مرجان به قول خودش یک آدم الکی زنده است که الکی هم میمیرد.
دیگر شخصیتها نیز روزگار بهتری ندارند. «شهرام تاکسی» یک لمپن خوشگذران، ولی معتقد به سنت و مذهب است که میمیرد برای محرمهای جوادیه. سیامک وجه هنری شهرام است؛ یک عشق فیلم که در سینما متولد شده و زندگیاش را وقف فیلمها و شخصیتهایشان کرده. گرچه اغلب انتقادهای او متوجه وضعیت فیلمهای سینمایی و بازیگرانی است که پس از مرگ او ظهور کردهاند، اما در حقیقت از دل همین نقدهای سینمایی او میتوان به دل پرش از روزگار هم پی برد و در نهایت سیفالله که یک نوار فروش، عشق میکروفون و مداح اهل بیت است که از سر سادگی جز حرف حق نمیزند، ولی معتقد است حرف حق خریدار ندارد.
بهرامی در نمایش خود از مشکلها و درگیریهای امروز بشر میگوید؛ از فقر مالی و فرهنگی، از عشق به دیگری، عشق به سینما و ادبیات، از دین و سیاست، از اعتقادات شخصی و خانوادگی و در این واکاوی جامعهشناسانه تمام توانش را به کار برده تا نکتهای از قلم نیفتد. نویسنده «بیست متری»، با رفت و برگشتهای زمانی در داستان و ارجاعاتی که شخصیتها در دیالوگهایشان به یکدیگر دارند، نمایشنامه بکر و خلاقانهای پدید آورده است. انتخاب موسیقیها، ترانهها و دکلمه اشعار در نمایش بسیار هوشمندانه و متناسب با فضای اثر و سرشت و سرنوشت شخصیتهاست.
بازیهای خوب بازیگران در طول اجرای یکساعته نمایش، مانع احساس خستگی در وجود مخاطب میشود. با این حال، امتیاز ویژه «بیست متری»، علاوه بر بازیها و کارگردانی، نمایشنامه خوب آن است. مونولوگهای انتقادی و تاملبرانگیز افراد و اشارههای درست و منطقی به فیلمها،کاراکترها، جملهها و دیالوگهای تاریخ سینمای ایران و شاعران، نویسندگان، هنرمندان و مذهبیها، موجب میشود تماشاگر به وجد بیاید و با هیجان نمایش را دنبال کند.
از این منظر میتوان گفت هر دیالوگ، تلنگری به تماشاگر است تا به خاطر بیاورد آنچه را بر زندگیاش در جامعه ایرانی گذشته و قیاس آن با وضعیت امروز. در واقع جوادیه بازتاب مستندی از تقابل سنت و مدرنیته و پاسخ به این پرسش است که در جوامع سنتی و مذهبی، چگونه انسانهای صادق، خوشقلب و کمتوقع زیر سایه سهمگین قدرتطلبان و بیعدالتی روزگار له میشوند و از پا درمیآیند. «بیست متری» طنزی سیاه است که در مواجهه با آن هر تماشاگری با چهره حقیقی خود و جامعهاش روبهرو میشود.