در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شعر و ادبیات
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 04:28:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

 

کشیش نوکیسه از نوشتن مقاله ای برای روزنامه اسقف نشین با عنوان (بلای عصر ما)سخن می گوید.
دن بنه دتو از او می پرسد: لابد مقاله ای راجع به جنگ و راجع به بیکاری نوشته ای؟
دن پیچیریلی به سردی جواب میدهد: از جنبه روحانیت محض بلای عصر ما به عقیده ی من بی عصمتی در طرز لباس پوشیدن است. مگر عقیده ی شما این نیست؟
دن بنه دتو همچنان در چشمان او خیره می شود به آرامی جواب میدهد:
بلای عصر ما فقدان صفا و صمیمیت بین انسان ها است، نبودن اعتماد بین آدم هاست که زندگی اجتماعی و انفرادی ما را مسموم ساخته است.
دن پیچیریلی: در قلمرو کشیشی من به لطف و عنایت خداوند ترقیات معنوی عظیمی تحقق یافته بدین معنی که بر تعداد اعترافات چهل درصد و به رقم اجرای مراسم عشای ربانی سی درصد افزوده شده است.
دن بنه دتو: طفلک پیچیریلی! اول از روحانیت محض و از ترقیات معنوی دم می زنی و سپس مثل یک بقال از رقم و نسبت چند درصد سخن می گویی.

نان و شراب - اینیاتسیو سیلونه - نشر امیرکبیر
سپهر این را خواند
امیرمسعود فدائی و نرگس رضوی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمیخواهند تو را در ماتم و غم
چه کس زیبا بود در قامت خم؟!
برو یا با خودت یا با کسی باش
که خواهد دیدنت در هر دمادم
***
فرقی نمیکند کجا؟
هر جا تویی، منم.
حسین چیانی و ژنرال این را خواندند
مجتبی حیدری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حقایق توان آن را ندارند که آرمان ها را از میدان به در کنند. این آرمان ها اگرچه تاکنون محقق نشده اند در آینده محقق خواهند شد. همه به افق دوردست چشم دوخته اند.
چنین دیگاهی کمک می کند که توضیح دهیم چرا حتی سالها بعد از آنکه وحشت دوران استلالینیسم بر همه عیان شده بود، کمونیستهای قدیمی نمی توانستند از باورشان که بی اعتبار شده بود دست بکشند. برای آنها تلاش و کوشش در راه تحقق آن آرمان در واقع تلاش برای دست یابی به رستگاری فردی بود؛ به معنای کنار گذاشتن خواسته های کوچک فردی، روی گردانی از منافع شخصی و حرکت در جهت منافع همگانی با از خودگذشتگی. دست کشیدن از این آرمان به معنی کتمان کل زندگی آن فرد بود.
جامعه ی خوب جایی است که هر فردی بتواند در آن خوب زندگی کند. کسانی که حاضرند از رفاهشان در راه هدفی والا دست بکشند از دیگرانی هم که چندان مشتاق چنین کاری نیستند می خواهند که آنها نیز چنین کنند. نظام سیاسی که نتواند بدون کشته و فدایی کارآمد باشد نظامی مخرب و ویرانگر است.

زیر تیغ ستاره ی جبار - هدا مارگولیوس - نشر بیدگل
سپهر این را خواند
امیرمسعود فدائی و حسین چیانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از هر تعلقی که گذشتم، تواناتر شدم
هر روز چیزی را ترک کردم و هر روز چیزی مرا ترک کرد
با هر تَرْکی، خاکِ تنم تَرَکی برداشت و چیزی از آن رویید
بالی شاید، کوچک و شفاف و نامرئی
پریدن با پرهایی ناپیدا مرا بی پروایی آموخت
آخرین تمنایم سنگی است سهمگین که بر شانه هایم چسبیده است
باری که قرن هاست به ناگزیر هر زنی آن را برده است
فردا آن را از شانه هایم پایین خواهم گذاشت
زیرا که در این کوله پشتی، توشه نیست؛
تقاضا و تمناست و آدمی زیر بار تقاضاها
و تمناهایش تلف ... دیدن ادامه ›› خواهد شد.
رهیدن، رنج بسیار دارد اما پاداشی نیز دارد که آن رنج را التیام میبخشد
چه ناچاری دلپذیری است که راه رستگاری جز از گذشتن نمی‌گذرد
 
"عرفان نظرآهاری"
سپهر و امیرمسعود فدائی این را خواندند
دی نوش مومنی رخ این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پاییز
نیامده
ماسیده بر لبامان طراوت عشق
آغوش تنگ کن
سخت
بیتابم به زیستن...
👌👌
من به غیر از تو دیگه یار دل انگیز نمیخوام
تو نباشی حتی از خدا هم هیچ چیز نمیخوام
از تو چهار فصل خدا پاییز و خیلی دوست دارم
اما از دلم گذشتم بی تو پاییز نمیخوام
مجتبی حیدری🌹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

و دلت
کبوتر آشتی ست،
در خون تپیده
به بام تلخ
با این همه
چه بالا
چه بلند
پرواز می کنی!

احمد شاملو

#سالگرد_مهسا
+ما تازه ازدواج کردیم و سرمان به زندگی خودمان گرم است. حالا از اینکه بچه ای خواهیم داشت احساس خوشبختی می کنیم.
دنیا و جنگ مزخرفش (جنگ جهانی دوم) به ما چه؟
+و خیال می کنید با این کارها (مبارزات زیرزمینی در آلمان نازی) به جایی رسیده اید؟ شما دو همقطار در برابر این ماشین عظیم؟

_اصلا مسئله ی تعداد در میان نیست، بلکه هر وقت به حقیقتی رسیدی باید برایش مبارزه کنی. چه تو پیروزی را ببینی چه کسی که بعد از تو راهت را ادامه می دهد، هیچ فرقی نمی کند. من نمی توانم دست به کمر بزنم و بگویم: اینها همه یک مشت خوک کثیف اند، اما به من چه ربطی دارد؟

+ما آبمان توی جوب نمی رود! خوشبختی من به هیچکس ... دیدن ادامه ›› آسیبی نمی زند!

_البته که میزند! تو میدزدی! تا وقتی دست روی دست می گذاری و شاهد کشته شدن هر روزه ی هزاران نفر هستی و ککت هم نمیگزد، تو بچه ها را از مادرهاشان می دزدی، شوهرها را از زن هاشان و از دخترها دوستان شان را، تو همه ی اینها را خوب میدانی و من از خودم می پرسم آیا تو بدتر از قهوه ای پوش های نازی نیستی؟ انها احمق تر از ان هستنتد که بفهمند مرتکب چه حماقتی می شوند. اما تو میدانی و کاری نمی کنی! ایا تو بدتر از نازی ها نیستی؟ البته که بدتری!

+اگر کمی جلوتر می رفتیم، حتما به این نتیجه می رسیدی که من جنگ را شروع کردم نه هیتلر!

_به یک معنا البته که همین طور است. وقتی دقیق تر نگاه کنی، می بینی بی تفاوتی تو باعثش شده است...

همه تنها می میرند / هانس فالادا / نشرنو



امیرمسعود فدائی و سپهر این را خواندند
قاصدک، نرگس رضوی، مژگان و حسین چیانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای اولین بوسه
برای اولین تردید
برای حس خوبی که
تو آغوشت تنم فهمید

برای هر قدم باهم
برای خنده رو لبهام
برای شوق چشمایی
که میگفتن تو رو میخام

برای هر تپش هر نبض
برای هر نفس هر اشک
برای حس گرمایی
که با دستات تنم حس کرد

برای حس انگشتام
که ... دیدن ادامه ›› تو دستات گم میشد
برای قفل لبهایی
که با لبهات وا میشد

برای خنده هام اشکام
واسه بغضام واسه ترسام
برای لحظه هایی که
بدون بودنت سر شد

واسه اون دختر یلدا
واسه گرمی تابستون
دلم تنگه واسه هرچی
واسه اون خاطره هامون...
امیرمسعود فدائی و سپهر این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امیر مسعود و آتنا صیادی این را خواندند
فائزه ابراهیمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


هفته پیش یکی از دوستان سراغ کتاب کلوپ خبرنگاران را گرفت و من دیگر در آن حال و هوا نیستم که بخواهم در مورد کلوپ خبرنگاران تبلیغ کنم
به ایشان گفتم سوژه ای مناسبتر پیشنهاد کنند تا به امید خدا برویم برای چاپ و
الآن فقط در مورد صنعت و کارخانجات و تحقیق و توسعه می نویسم ولاغیر . . .
کتاب : کلوپ خبرنگاران ایران از رویا تا واقعیت 1395

Book: Club of Iranian journalists from dream to reality
بر اساس خاطرات حجت بقایی

Based on the memoirs of Hojjat Baqaee
خیلی دوست ... دیدن ادامه ›› داشتم هرچه زودتر این کتاب را داشته باشم، راستش می خواستم به پسرم هدیه دهم تا او ببیند که من چه کارهایی برای نوجوانان و جوانان ایران انجام داده ام، ولی ظاهرا دوستان چاپش را گذاشته اند برای روزی که ما نباشیم . . .
پس بی خیال ، ، ، دیگر راجع به آن صحبت نمی کنم . ولی شاید بعدا خاطرات خودم و دوستانم را به طور مستقل منتشر کردم . . .
ولی چرا از من دعوت کردند آن سالها در نوشتن این کتاب سهیم باشم :
از افراد موثر در راه اندازی و فعال کردن گروه مستند باشگاه خبرنگاران بودم .
آرشیو باشگاه خبرنگاران را راه انداختم .
اولین تجهیزات فنی و دوربینهای باشگاه خبرنگاران تامین کردم .
مسئول راه اندازی بخش فروش مستندهای باشگاه بودم . حتی می توانم ادعا کنم اولین مشترها را برای مستندها و نماهنگها من هماهنگ کردم.
رابط بین باشگاه با شبکه های سیما بودم . و یک سیستم ارتباطی با شبکه های رادیویی و تلویزیونی راه اندازی کردم که تا مدتها فعال بود . منتقل که شدم سیستم به هم ریخت و بعدها که دیگر باشگاهی نبود . و خودتان ماجرا را در رسانه ها مطالعه کرده اید . . . . .
با حمایت اساتید فنی واحد پشتیبانی فنی باشگاه خبرنگاران را راه اندازی کردیم . و طرح استودیوهای تولید را داشتیم که فرصت اجرایش به ما نرسید . . .
عضو تیمهای اولیه راه اندازی باشگاه خبرنگاران بودم . با چه نخبگانی همکار بودم آن روزها ، یادش بخیر . . .
عضو تیمهای راه اندازی کلوپ تلویزیونی جوان بودم . یک سال پر از استرس برایم بود شاید یک سال فوق العاده پر استرس برای من . . .
عضو تیمهای راه اندازی و اولین خبرنگاران شبکه خبر بودم . چه روزهای خوبی بود . . .
عضو اولین برنامه سازان کلوپ تلویزیونی بها بودم . باشگاهی جوان ، پویا و شاداب ، حیف شد نیمه کاره ماند . . .
عضو تیم راه اندازی کلوپ خبرنگاران کار ایران بودم . فوق العاده تاثیرگذار در عرصه رسانه ای کشور و جهان ، افرادی که در این کلوپ رشد کردند سکان هدایت اغلب رسانه ها را به دست گرفتند . . .
در تولید اغلب اولین گزارشهای مهم باشگاه خبرنگاران ، شبکه خبر ، باشگاه تلویزیونی جوان(مرکزمستندسازی سیما) سهمی داشتم .
و موارد دیگر . . .
خداوکیلی که چی
چرا اینها را نوشتم . نمی دانم . . .
در ناگزیر خاموشم، گنجشک جان، چه می خوانی؟
وز چندوچون که می دانم، بی چندوچون چه می دانی؟
پر باز کن که آزادی، پرواز کن به دلشادی
تا عقده وا کنند از دل پربستگان زندانی
گنجشک های گفتارم در سینه ی قفس وارم
پر باختند و آواشان لرزید از هراسانی
گنجشک شادمان پر زد چرخید و چرخ دیگر زد
او سرخوش از سبکبالی، من خسته از گرانجانی

سیمین بهبهانی
رژیم های توتالیتر متحدانی بهتر از (فراموشی و خستگی) ندارند. پس دستور کار ما بدیهی است: (حافظه و پایداری)

آلبر کامو / در دفاع از فهم / نشر چشمه
فرمانروایان راستین، به جای آنکه بر شمار قانون ها بیفزایند، باید عدالت را در روح شهروندان حفظ کنند، زیرا شهرهای بسامان را نه با آئین نامه های حکومتی بلکه با اخلاق بنیاد می کنند.

نقلی از ایسوکراتس سیاسی نویس یونانی معاصر ارسطو

زوال اندیشه ی سیاسی در ایران - جواد طباطبایی
حسین چیانی و Crimson این را خواندند
سپهر و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
...نه هست های ما
چونان که بایدند
نه بایدها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم...


قیصر امین پور
سوزان این را خواند
امیرمسعود فدائی، سپهر و قاصدک این را دوست دارند
وقتی تو نیستی...
نه هست‌هایمان چونان که بایدند...
نه بایدهایمان...
بدون تو هر روز، روز مباداست...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آگاهی تایخی محدودیت های دانش ما را آشکار می سازد. چه نگاه های ما به سوی گذشته معطوف باشد و چه تلاش هایمان بر آینده ی مفروض استوار گردد، هرگز نمی توانیم به قطعیت دست یابیم، قطعیتی که با اطلاعات اندک ما و از همه مهم تر با بنیاد سیر تکامل تاریخ ناسازگار است.

اگاهی تاریخی احترام به دیگری را به ما می آموزد، حتی اگر با او در ستیز باشیم. پرستشگر تاریخ که مطمئن است که در جهت آینده ای قدم بر میدارد که ارزشمند است، در وجود دیگری دشمنی را می بیند یا می جوید که باید نابودش کرد، او آدمی حقیر است زیرا خیرخواه دیگری نیست و او را به رسمیت نمی شناسد.

افیون روشنفکران / رمون آرون / فرهنگ جاوید
نرگس رضوی و حسین چیانی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سوسیالیست های جدید امروز اصلا نمی دانند سوسیالیسم به چه معناست که آنها را دو برابر خطرناک میکند، چون نمی فهمند که در سرتاسر تاریخ، برابری اجباری یا انصاف اجباری در ابتدا (شرافتمندانه) به نظر می آید اما لاجرم به جامعه ای تحت حکومت باتوم تبدیل می شود.

چرا سوسیالیست نیستم/ رند پال/ نشر کتاب پارسه
Crimson، سپهر و نرگس رضوی این را خواندند
نیلوفر ثانی و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در جمع اساتید زبان انگلیسی بودیم که به من پیشنهاد شد شعری بخوانم و من ،
مطلبی آماده نکرده بودم ،
نشستم و حدود یک ساعت طول کشید متنی را نوشتم راجع به حجاب ، زیبا شد ، عنوانش را گذاشتم (( girl , hijab , modesty ))
و به مجموعه من عاشق حجاب هستم . اضافه کردم ...
آنها باورشان نشد متن را من همین حالا نوشتم ،،،
و من خدا را شگر کردم ،
بابت این متن زیبا ، هنرست دیگر هر وقت دلش بخواهد از ذهن ها پرواز می کند ، و گاهی خودت را میکُشی ولی یک کلمه هم نمی توانی بنویسی ...
- من خدمتگزار قوانین هستم و نمیتوانم تو را این جا مخفی کنم

+ تو خدمتگزار قوانین سابق بودی و هیچ ارتباطی با قوانین تازه وضع شده نداری.

- من به قانون به خاطر آنچه می گوید خدمت نمی کنم بلکه به آن خدمت می کنم فقط به این دلیل که قانون است.

+ اگر قانون خود جرم باشد، چه طور؟

-ا گر جرم به قانون بدل شود دیگر جرم نیست.

+ در این صورت آنچه شایسته ی مجازات است درست کاری است.

- بله، اگر درست کاری و خوبی در آن حد گستاخ شود که بخواهد مقابل قانون گردن کشی کند، باید مجازات شود.

حکومت نظامی / آلبر کامو

_ اگر درستکاری ،بدکاری دستکاری شده بود!!؟
+ آن هم قانون دیگری پشت سر دارد. چیزی بالاتر از همه چیز. نه آنکه بوده باشد،گذاشته شده است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نظام و ایدئولوژی و تشکیلاتش ما را چه فرمانروا و چه فرمانبر از وجدان و عقل سلیم و گفتار طبیعی و در نتیجه انسانیت واقعی مان محروم کرده اند. دولت ها روز به روز بیشتر شبیه ماشین می شوند؛ مردم هم به شکل اعداد و ارقام همصدایی از رای دهندگان، توایدکنندگان، مصرف کنندگان، بیماران، گردشگران یا سربازان در می آیند.
در سیاست، خیر و شر و مقوله های مربوط به دنیای طبیعی و در نتیجه بازمانده های منسوخ گذشته همه معنای مطلق خودشان را از دست میدهند؛ تنها شیوه ی سیاست ورزی موفقیتی است که با آمار و ارقام قابل اثبات باشد.

سیاست و وجدان - واتسلاف هاول

سپهر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نخستین علت بندگی خودخواسته "عادت" است. دلیرترین اسب ها هم که در آغاز لگام را با خشم به دندان می گیرند سرانجام به جویدن آن سرگرم می شوند و اگر چندگاهی زین را پس می زنند روزی می رسد که چون به یراق آراسته می شوند با خرسندی باد در غبغب می اندازد.
مردمی می گویند همیشه بنده بوده اند و نیاکانشان نیز بر همین روال زیسته اند، باور کرده اند که ناچارند ستم را تاب بیاورند، و عذر از پی عذر می آورند تا سلطه ی جباران را با دیرینگی آن روا بنمایند. اما حقیقت این است که گذر سالیان، بیداد را داد نمیکند بل بر ناروایی ستم می افزاید.

در این میان همیشه کسانی هستند که حق طبیعی خود را می شناسند و همواره به وضع نخستین آدمیان می اندیشند. این آزادگان ذهنی پویا و فکری روشن دارند و مانند انبوه مردمان به این بسنده نمی کنند که به پیش پای خود خیره شوند بل گذشته را به یاد می آورند تا حال را با آن بسنجد و بهر آینده رای گزینند.
ایشان هوشی درخشان دارند که پیوسته با خواندن و آموختن بر جلای آن می افزایند و چنین است اگر هم آزادی به تمامی از دست رفته و از جهان رخت بر بسته باشد باز می توانند آن را درون خویش حس می کنند و حظش را ببرند و بندگی به هر بزکی هم آراسته شده باشد به ذوق ایشان خوش نمی آید.

گفتار در بندگی خودخواسته/ اتیین دولابوئسی/ نشر گمان

سپهر این را خواند
امیرمسعود فدائی، قاصدک و نرگس رضوی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میان بحث‌های طوفانی بر سر مباحث اخلاقی که از زمان شکست آلمان نازی ادامه داشته است، و افشای مباشرت کامل تمامی رده‌‌های جامعۀ رسمی، یعنی فروریختن کامل موازین رایج اخلاقی، استدلال زیر در اشکال گوناگونی مطرح شده است:

ما که امروز گناهکار شمرده می شویم در واقع کسانی بودیم که شغل خود را حفظ کردیم تا نگذاریم اتفاقات بدتری رخ دهد؛ تنها کسانی می توانستند از وخامت اوضاع بکاهند و دست کم به بعضی افراد کمک کنند که در داخل نظام باقی می ماندند؛ ما جانب حق را نگاه داشتیم بی‌آنکه روحمان را به شیطان بفروشیم، حال آنکه آن‌ها که هیچ کاری نکردند، از زیر بار همۀ مسئولیت‌ها شانه خالی کردند و فقط به فکر خود بودند، به فکر نجات روح گرانقدرشان.

اگر از نظر سیاسی به این استدلال نگاه کنیم، ممکن است معقول باشد به شرط اینکه در همان مراحل اولیه می‌توانستند یا تلاش می‌کردند رژیم هیتلر را سرنگون کنند. مدافعان این استدلال به هیچ وجه در شمار توطئه گران - موفق یا ناموفق - علیه هیتلر نبودند. آنان بدون استثناء کارمندانی بودند که بدون کارشناسی آن‌ها نه رژیم هیتلر و نه جایگزین آن، یعنی دستگاه اجرایی آدنائر، قادر به ... دیدن ادامه ›› بقا نبودند.
در توجیهات اخلاقی آن‌ها بحث انتخاب میان بد و بدتر نقشی برجسته داشته است. بنا براین استدلال، اگر با دو شرّ روبرو شوید، وظیفۀ شماست که آن را که کمتر بد است انتخاب کنید، حال آنکه اگر اصلاً از انتخاب کردن سر باز زنید نشانۀ عدم احساس مسئولیت شماست. آنان که مخالف مغالطۀ اخلاقی در این استدلال هستند، معمولا به تنزه طلبی اخلاقی متهم می‌شوند که به معنی بیگانگی از واقعیات سیاسی است.

از لحاظ سیاسی ضعف این استدلال همواره این بوده، کسانی که بد را در مقابل بدتر انتخاب می‌کنند به سرعت تمام فراموش می‌کنند که بد را انتخاب کرده اند. اگر به تکنیک‌های حکومت توتالیتر نگاه کنیم، می بینیم که استدلال «کمتر بد»-- که مختص نخبگان بیرون از طبقۀ حاکم نیست -- یکی از سازوکارهای ماشین وحشت و آدم‌کشی نظام است. از اصل انتخاب بد به جای بدتر، آگاهانه استفاده می‌شود تا کارکنان دولت هچون تمامی مردم برای پذیرفتن شرّ به معنای دقیق کلمه آماده شوند. فقط یکی از چندین نمونه را ذکر می‌کنیم: امحای یهودیان به دنبال سلسله اقدامات ضدیهود به صورتی تدریجی رُخ داد و هربار با این استدلال که امتناع از همکاری، اوضاع را بدتر خواهد کرد- تا اینکه مرحله‌ای فرارسید که اتفاق بدتر از آن ممکن نبود.

متاسفانه، شستشوی مغزی آدمی و واداشتن مردم به بیشرمانه ترین و غیرمنتظره ترین رفتارها، گویی بسیار ساده تر است از اینکه کسی را مجاب کنیم، به قول معروف، از تجربه‌‌ بیاموزد؛ یعنی به جای کاربست مقوله ها و فرمول‌هایی که عمیقا در ذهن ما ریشه دوانده، درحالیکه مبنای تجربی آن‌ها مدت‌هاست فراموش شده، بیندیشد و داوری کند؛ مقولات و فرمول‌هایی که پذیرفته شدنشان ناشی ازهمخوانی آنها با ذهنیت است و نه مناسبتشان با رویدادهای واقعی.

مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری/ هانا آرنت/ بنیاد عبدالرحمن برومند

نیلوفر ثانی و سپهر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید